مشخصات شعر

اربعین؛ دردسر انگشتر...

زینب رسیده از سفر برخیز ارباب

با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب

 

برگشته‌ام از شام و کوفه، قد خمیده

آورده‌ام صدها خبر، برخیز ارباب

 

شد مقتدای کوفی و شامی سقیفه

می‌سوخت خیمه مثل در، برخیز ارباب

 

ای کاش تو هم در رکوع بخشیده بودی

انگشترت شد درد سر، برخیز ارباب

 

شد روزگارم تیره، وقتی کنج ویران

مهمان ما شد تشت زر، برخیز ارباب

 

یک جمله از غم‌های زینب بشنو، کافی‌ست

با شمر بودم همسفر، برخیز ارباب

 

از دختر دردانه‌ات چیزی نپرسی

جا مانده در وادی شر، برخیز ارباب

 

در آرزوی دیدن موعود دارم

چشمی به راه منتظر، برخیز ارباب

اربعین؛ دردسر انگشتر...

زینب رسیده از سفر برخیز ارباب

با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب

 

برگشته‌ام از شام و کوفه، قد خمیده

آورده‌ام صدها خبر، برخیز ارباب

 

شد مقتدای کوفی و شامی سقیفه

می‌سوخت خیمه مثل در، برخیز ارباب

 

ای کاش تو هم در رکوع بخشیده بودی

انگشترت شد درد سر، برخیز ارباب

 

شد روزگارم تیره، وقتی کنج ویران

مهمان ما شد تشت زر، برخیز ارباب

 

یک جمله از غم‌های زینب بشنو، کافی‌ست

با شمر بودم همسفر، برخیز ارباب

 

از دختر دردانه‌ات چیزی نپرسی

جا مانده در وادی شر، برخیز ارباب

 

در آرزوی دیدن موعود دارم

چشمی به راه منتظر، برخیز ارباب

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×