مشخصات شعر

بند دهم گوهرمهر

شه را غریب دید چو عبّاس،‌ با شتاب

آمد به استضائه1 چو مه پیش آفتاب

 

گشتند رو به رو چو علمدار و شاه، شد

از این قِرانِ2 مهر و مه، آشوب و انقلاب

 

می‌خواست إذن جنگ اباالفضل و شه نداد

فرمود می‌توانی اگر رو طلب کن آب

 

مَشکی به دوش و گشت روان تشنه در فرات

شط را ز اشک چشم بَدَل کرد بر گلاب

 

دستی به زیر آب گرفت و به خویش گفت

عبّاس! این نه آب که یکسر بود سراب

 

نیمی در آب مانده و نیمی در آتشی
هستی بر آب داده و در آتشی کباب

 

عبّاس! این نه شرط وفا و نه غیرت است
شه در خیام تشنه، تو از آب کامیاب

 

بیرون ز سر هوا و تمنای آب کرد

از خون دل دو دیده پر از خونِ ناب کرد

 

 

________________________________

1. روشنی جویی.

2. به هم نزدیک شدن.

 

 

بند دهم گوهرمهر

شه را غریب دید چو عبّاس،‌ با شتاب

آمد به استضائه1 چو مه پیش آفتاب

 

گشتند رو به رو چو علمدار و شاه، شد

از این قِرانِ2 مهر و مه، آشوب و انقلاب

 

می‌خواست إذن جنگ اباالفضل و شه نداد

فرمود می‌توانی اگر رو طلب کن آب

 

مَشکی به دوش و گشت روان تشنه در فرات

شط را ز اشک چشم بَدَل کرد بر گلاب

 

دستی به زیر آب گرفت و به خویش گفت

عبّاس! این نه آب که یکسر بود سراب

 

نیمی در آب مانده و نیمی در آتشی
هستی بر آب داده و در آتشی کباب

 

عبّاس! این نه شرط وفا و نه غیرت است
شه در خیام تشنه، تو از آب کامیاب

 

بیرون ز سر هوا و تمنای آب کرد

از خون دل دو دیده پر از خونِ ناب کرد

 

 

________________________________

1. روشنی جویی.

2. به هم نزدیک شدن.

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×