مشخصات شعر

نذر علمدار قبیله عشق ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام

«پرنده، دست!»

امشب ای دل بی‌قرار گریه‌ای

دامن یاسی، بهار گریه‌ای

 

هر نفس ساز شکفتن می‌کنی

در من آغاز شکفتن می‌کنی

 

راهت امشب تا خدا گل‌کاری است

زخم تو هر چند زخم کاری است

 

زین کن ای دل ذوالجناح اشک را

پا به پای من بیاور اشک را

 

پیش رویت نخل‌های سر به زیر

ریشه در هرم عطشناک کویر

 

آن طرف‌تر خیمه‌های سوخته

وسعت زخم‌ و صدای سوخته

 

می‌رود این راه سمت علقمه

دستی آنجا در خروش و زمزمه

 

دستی از جنس ستاره بر زمین

سبزتر از آسمان و شرمگین

 

قطره اشکی نذر دریا می‌کند

با خدای عشق نجوا می‌کند

 

ای دو دست سوخته، بال و پرم

برده تا عرش خدا، خاکسترم

 

جز چکاچک نگاه دشنه‌ها

نیست آبی قسمت لب تشنه‌ها

 

بر حریم آل یاسین، آتش است

در شگفتم این کدامین آتش است

 

یک چمن از غنچه‌های اطلسی

تشنه تشنه سوختند از بی‌کسی

 

بنگر آن قندانه معصوم را

پرپر از گل‌زخم‌ها حلقوم را

 

ذوالجناح بی‌سوار، ای وای وای

با دو چشم اشکبار، ای وای وای

 

پیکر خورشید بی‌سر، زخم زخم

زینب و نعش برادر، زخم زخم

 

بر زمین مشک و علم افتاده است

آتش آتش در حرم افتاده است

 

شرمسارم از نگاه لاله‌ها

نیست دستی سرپناه لاله‌ها

 

ای دو دست از خاک و خون برخیز آه

لاله افشان شو کنار قتلگاه

 

ای دو دست چون سپیدار صبور

ای همه زخم تنت زخم غرور

 

ای پرنده در پرنده دست تو

حامی آبی و زنده دست تو

 

در خنک آب شط و مشکت به دوش

از شط و موج کف‌آلودش خروش

 

ای ز سطح آب، عطشان آمده

رو به خیمه‌ها خروشان آمده

 

آب از درک لبت خشکیده بود

کام خشک لاله را فهمیده بود

 

سینه عطشان فرات دست تو

ای پل عرش از صراط دست تو

 

نذر علمدار قبیله عشق ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام

«پرنده، دست!»

امشب ای دل بی‌قرار گریه‌ای

دامن یاسی، بهار گریه‌ای

 

هر نفس ساز شکفتن می‌کنی

در من آغاز شکفتن می‌کنی

 

راهت امشب تا خدا گل‌کاری است

زخم تو هر چند زخم کاری است

 

زین کن ای دل ذوالجناح اشک را

پا به پای من بیاور اشک را

 

پیش رویت نخل‌های سر به زیر

ریشه در هرم عطشناک کویر

 

آن طرف‌تر خیمه‌های سوخته

وسعت زخم‌ و صدای سوخته

 

می‌رود این راه سمت علقمه

دستی آنجا در خروش و زمزمه

 

دستی از جنس ستاره بر زمین

سبزتر از آسمان و شرمگین

 

قطره اشکی نذر دریا می‌کند

با خدای عشق نجوا می‌کند

 

ای دو دست سوخته، بال و پرم

برده تا عرش خدا، خاکسترم

 

جز چکاچک نگاه دشنه‌ها

نیست آبی قسمت لب تشنه‌ها

 

بر حریم آل یاسین، آتش است

در شگفتم این کدامین آتش است

 

یک چمن از غنچه‌های اطلسی

تشنه تشنه سوختند از بی‌کسی

 

بنگر آن قندانه معصوم را

پرپر از گل‌زخم‌ها حلقوم را

 

ذوالجناح بی‌سوار، ای وای وای

با دو چشم اشکبار، ای وای وای

 

پیکر خورشید بی‌سر، زخم زخم

زینب و نعش برادر، زخم زخم

 

بر زمین مشک و علم افتاده است

آتش آتش در حرم افتاده است

 

شرمسارم از نگاه لاله‌ها

نیست دستی سرپناه لاله‌ها

 

ای دو دست از خاک و خون برخیز آه

لاله افشان شو کنار قتلگاه

 

ای دو دست چون سپیدار صبور

ای همه زخم تنت زخم غرور

 

ای پرنده در پرنده دست تو

حامی آبی و زنده دست تو

 

در خنک آب شط و مشکت به دوش

از شط و موج کف‌آلودش خروش

 

ای ز سطح آب، عطشان آمده

رو به خیمه‌ها خروشان آمده

 

آب از درک لبت خشکیده بود

کام خشک لاله را فهمیده بود

 

سینه عطشان فرات دست تو

ای پل عرش از صراط دست تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×