مشخصات شعر

آغاز می‌شد کربلا، یک کاروان غربت

تا مرد در انبوه شب پنهان قدم می‌زد

در کوچه‌های کوفه بوی نان قدم می‌زد

 

دریا پریشان می‌شد از اعجاز هر گامش

انگار هر آیینه در طوفان قدم می‌زد

 

آن شب شب قدر تمام آسمان‌ها بود

در کوچه‌ها پس کوچه‌ها، قرآن قدم می‌زد

 

آبستن فریاد بودند ابرها آن شب

در شهر، تنها غربت باران قدم می‌زد

 

خورشید در فکر غروبی تلخ بود و ماه

در کوچه‌های آسمان گریان قدم می‌زد

 

آن شب اذان غربت مولای درویشان

بر بام مسجد بی‌سر و سامان قدم می‌زد

 

فردا فقط اندوه تنهاییّ مولا بود

در انزوای حجم نخلستان قدم می‌زد

 

آغاز می‌شد کربلا، یک کاروان غربت

در کوچه‌های کوفه، سرگردان قدم می‌زد

 

طبع یتیمم روزها در جست‌وجوی او

از ابتدای شعر تا پایان قدم می‌زد

آغاز می‌شد کربلا، یک کاروان غربت

تا مرد در انبوه شب پنهان قدم می‌زد

در کوچه‌های کوفه بوی نان قدم می‌زد

 

دریا پریشان می‌شد از اعجاز هر گامش

انگار هر آیینه در طوفان قدم می‌زد

 

آن شب شب قدر تمام آسمان‌ها بود

در کوچه‌ها پس کوچه‌ها، قرآن قدم می‌زد

 

آبستن فریاد بودند ابرها آن شب

در شهر، تنها غربت باران قدم می‌زد

 

خورشید در فکر غروبی تلخ بود و ماه

در کوچه‌های آسمان گریان قدم می‌زد

 

آن شب اذان غربت مولای درویشان

بر بام مسجد بی‌سر و سامان قدم می‌زد

 

فردا فقط اندوه تنهاییّ مولا بود

در انزوای حجم نخلستان قدم می‌زد

 

آغاز می‌شد کربلا، یک کاروان غربت

در کوچه‌های کوفه، سرگردان قدم می‌زد

 

طبع یتیمم روزها در جست‌وجوی او

از ابتدای شعر تا پایان قدم می‌زد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×