مشخصات شعر

تا قصیده بشود مثل غزل آمده است

باز یل آمده است

معنی «حی علی خیرالعمل» آمده است

 

او غزال حرم است

تا قصیده بشود مثل غزل آمده است

 

تازه داماد حسین

در حقیقت سفر ماه عسل آمده است

 

نوجوان است ولی

ادبش گفت که از روز ازل آمده است

 

شتر سرخ کجاست

پسر صف‌شکن جنگ جمل آمده است

 

هدفش ازرق بود

در پی کشتن این حداقل آمده است

 

به خدا با رزمش

طرز جنگیدن سقا به مثل آمده است

 

یک نفر جنگیده

نعرۀ حیدری از چند محل آمده است

 

لشکر از خواب پرید

بی‌مهابا همه گفتند اَجل آمده است

 

همه در حیرت او

عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او

 

سپرش را برداشت

آمد عمامه سبز پدرش را برداشت

 

حرز یا فاطمه داشت

یا علی  گفت و تمام هنرش را برداشت

 

از عمو بوسه گرفت

خاطرش جمع که بار سفرش را برداشت

 

گریه می‌کرد ولی

دیگر از دوش عمو نیز سرش را برداشت

 

از همه دل می‌کند

تا که از مادر خود هم نظرش را برداشت

 

چون نهال است تنش

از چه رو مرد حرامی تبرش را برداشت

 

وای از این رفتن او

زرهی نیست که اندازه شود بر تن او

 

خیمه غوغا شده است

نامۀ رفتنش انگار که امضا شده است

 

ای عمو زود بیا

نوجوانی وسط معرکه تنها شده است

 

نجمه چشمش روشن

چقدر قاسم او خوش قد و بالا شده است

 

چه حنابندانی

صورت غرق به خون چه زیبا شده است

 

نو عروست می‌دید

که گلی ساقه‌اش از چند محل تا شده است

 

زیر و رو شد بدنت

چقدر نیزه که از روی تنت پا شده است

 

بد کشیدند تو را

قدت انگار که اندازۀ سقا شده است

 

چکمه‌ها جای خودش

نعل‌ها نیز برای تو مهیا شده است

 

وای از این هلهله‌ها

سر عمامه‌ات انگار که دعوا شده است

 

نوۀ فاطمه‌ای

چندتا کوچه برای زدنت وا شده است

 

چه گریزی زده‌ای

سینه‌ات مقتلی از روضۀ زهرا شده است

 

میخ در نیست ولی

تیر هر قدر که می‌شد به تنت جا شده است

 

تا قصیده بشود مثل غزل آمده است

باز یل آمده است

معنی «حی علی خیرالعمل» آمده است

 

او غزال حرم است

تا قصیده بشود مثل غزل آمده است

 

تازه داماد حسین

در حقیقت سفر ماه عسل آمده است

 

نوجوان است ولی

ادبش گفت که از روز ازل آمده است

 

شتر سرخ کجاست

پسر صف‌شکن جنگ جمل آمده است

 

هدفش ازرق بود

در پی کشتن این حداقل آمده است

 

به خدا با رزمش

طرز جنگیدن سقا به مثل آمده است

 

یک نفر جنگیده

نعرۀ حیدری از چند محل آمده است

 

لشکر از خواب پرید

بی‌مهابا همه گفتند اَجل آمده است

 

همه در حیرت او

عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او

 

سپرش را برداشت

آمد عمامه سبز پدرش را برداشت

 

حرز یا فاطمه داشت

یا علی  گفت و تمام هنرش را برداشت

 

از عمو بوسه گرفت

خاطرش جمع که بار سفرش را برداشت

 

گریه می‌کرد ولی

دیگر از دوش عمو نیز سرش را برداشت

 

از همه دل می‌کند

تا که از مادر خود هم نظرش را برداشت

 

چون نهال است تنش

از چه رو مرد حرامی تبرش را برداشت

 

وای از این رفتن او

زرهی نیست که اندازه شود بر تن او

 

خیمه غوغا شده است

نامۀ رفتنش انگار که امضا شده است

 

ای عمو زود بیا

نوجوانی وسط معرکه تنها شده است

 

نجمه چشمش روشن

چقدر قاسم او خوش قد و بالا شده است

 

چه حنابندانی

صورت غرق به خون چه زیبا شده است

 

نو عروست می‌دید

که گلی ساقه‌اش از چند محل تا شده است

 

زیر و رو شد بدنت

چقدر نیزه که از روی تنت پا شده است

 

بد کشیدند تو را

قدت انگار که اندازۀ سقا شده است

 

چکمه‌ها جای خودش

نعل‌ها نیز برای تو مهیا شده است

 

وای از این هلهله‌ها

سر عمامه‌ات انگار که دعوا شده است

 

نوۀ فاطمه‌ای

چندتا کوچه برای زدنت وا شده است

 

چه گریزی زده‌ای

سینه‌ات مقتلی از روضۀ زهرا شده است

 

میخ در نیست ولی

تیر هر قدر که می‌شد به تنت جا شده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×