مشخصات شعر

زبان حال امام باقر (ع) با حضرت رقیّه (س)

تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه

چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه

 

فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می‌زد

از چند صورت مثل مادر بودی و من نه

 

ما هر دو از بازار شامی‌ها گذر کردیم

با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه

 

در معرض چشم حرامی بوده‌ایم اما

آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه

 

حاجت گرفتی در خرابه، من دلم می‌سوخت

امشب تو در آغوش یک سر بودی و من نه

 

زبان حال امام باقر (ع) با حضرت رقیّه (س)

تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه

چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه

 

فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می‌زد

از چند صورت مثل مادر بودی و من نه

 

ما هر دو از بازار شامی‌ها گذر کردیم

با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه

 

در معرض چشم حرامی بوده‌ایم اما

آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه

 

حاجت گرفتی در خرابه، من دلم می‌سوخت

امشب تو در آغوش یک سر بودی و من نه

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×