مشخصات شعر

می گرفت...

یا سواره می‌رسید بال و پرم را می‌گرفت

یا پیاده می‌رسید دور و برم را می‌گرفت

 

سوزش موی سرم بابا طبیعی گشته است

می‌رسید از پشت سر موی سرم را می‌گرفت

 

از سر لج بازی‌اش... تا گریه ام درآورد

گاه پس می‌داد و گاهی -چادرم را- می‌گرفت

 

محض سوغاتی برای دخترش با یک تشر

هم النگوها و هم انگشترم را می‌گرفت

 

در نمی‌آورد ز گوشم گوشواره، می‌کشید

آن قدَر که خون تمام معجرم را می‌گرفت

 

آن لگدهایی که می‌زد می‌نشست برصورتم

قدرت بینایی چشم ترم را می‌گرفت

می گرفت...

یا سواره می‌رسید بال و پرم را می‌گرفت

یا پیاده می‌رسید دور و برم را می‌گرفت

 

سوزش موی سرم بابا طبیعی گشته است

می‌رسید از پشت سر موی سرم را می‌گرفت

 

از سر لج بازی‌اش... تا گریه ام درآورد

گاه پس می‌داد و گاهی -چادرم را- می‌گرفت

 

محض سوغاتی برای دخترش با یک تشر

هم النگوها و هم انگشترم را می‌گرفت

 

در نمی‌آورد ز گوشم گوشواره، می‌کشید

آن قدَر که خون تمام معجرم را می‌گرفت

 

آن لگدهایی که می‌زد می‌نشست برصورتم

قدرت بینایی چشم ترم را می‌گرفت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×