مشخصات شعر

خسوف

ز جور شامیان و سنگ کوفی

چرا ای ماه زینب در خسوفی؟

 

چو با تو می‌کنم یک راه را طی

چرا بر محملم، اما تو بر نی؟

 

الا ای ماه زیر ابر زینب

دگر اینجا سر آمد صبر زینب

 

برای بوسه بر روی حبیبم

شده سنگ زن کوفی رقیبم

 

چرا دشمن تو را از من جدا کرد؟

چرا روح مرا از تن جدا کرد؟

 

تو را یک بار با زخم سنان کشت

مرا صد بار با زخم زبان کشت

 

جدا شد روح و تنها جسم باقی است

از آن زینب که دیدی اسم باقی است

 

سرت تا سنگ دشمن را نشان است

میان سینه‌ام آتشفشان است

 

چه کارت ای عدو با سرور من

بزن سنگ بلا را بر سر من

 

ز روی نیزه کن بر من تو سایه

بخوان قرآن برایم آیه آیه

 

ندیده هیچ‌کس با این حلاوت

بریده سر کند قرآن تلاوت

 

به هر سنگ و به هر سیلی، به هر حال

سپر کردم تنم از بهر اطفال

 

ولی تو بر سر نی جا گرفتی

به روی نیزه‌ها مأوا گرفتی

 

تو را این حال و من را شرمساری

نمی‌آید ز دستم هیچ کاری

 

چو بر محمل زنم سر از غم دل

کند بر حال من خون گریه محمل

 

خسوف

ز جور شامیان و سنگ کوفی

چرا ای ماه زینب در خسوفی؟

 

چو با تو می‌کنم یک راه را طی

چرا بر محملم، اما تو بر نی؟

 

الا ای ماه زیر ابر زینب

دگر اینجا سر آمد صبر زینب

 

برای بوسه بر روی حبیبم

شده سنگ زن کوفی رقیبم

 

چرا دشمن تو را از من جدا کرد؟

چرا روح مرا از تن جدا کرد؟

 

تو را یک بار با زخم سنان کشت

مرا صد بار با زخم زبان کشت

 

جدا شد روح و تنها جسم باقی است

از آن زینب که دیدی اسم باقی است

 

سرت تا سنگ دشمن را نشان است

میان سینه‌ام آتشفشان است

 

چه کارت ای عدو با سرور من

بزن سنگ بلا را بر سر من

 

ز روی نیزه کن بر من تو سایه

بخوان قرآن برایم آیه آیه

 

ندیده هیچ‌کس با این حلاوت

بریده سر کند قرآن تلاوت

 

به هر سنگ و به هر سیلی، به هر حال

سپر کردم تنم از بهر اطفال

 

ولی تو بر سر نی جا گرفتی

به روی نیزه‌ها مأوا گرفتی

 

تو را این حال و من را شرمساری

نمی‌آید ز دستم هیچ کاری

 

چو بر محمل زنم سر از غم دل

کند بر حال من خون گریه محمل

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×