مشخصات شعر

ارثیۀ آفتاب

بالاترین محله پرواز جاش بود

خورشید از اهالی صبح نگاش بود

 

خال لبش که ارثیه آفتاب‌هاست

یک آسمان ستاره قطبی فداش بود

 

یک بند بسته، بند دگر را نبسته است

این اشتیاق تازه نعلین پاش بود

 

کم‌کم بزرگ می‌شود و مرد می‌شود

آنقدر سنگ و تیر و بهانه‌ براش بود

 

افتاده بود و دور خودش داد می‌کشید

یک «استخوانْ درد» بدی در صداش بود

 

آن جاده‌ای که ما به غبارش نمی‌رسیم

این نوجوان قافله در انتهاش بود

 

ارثیۀ آفتاب

بالاترین محله پرواز جاش بود

خورشید از اهالی صبح نگاش بود

 

خال لبش که ارثیه آفتاب‌هاست

یک آسمان ستاره قطبی فداش بود

 

یک بند بسته، بند دگر را نبسته است

این اشتیاق تازه نعلین پاش بود

 

کم‌کم بزرگ می‌شود و مرد می‌شود

آنقدر سنگ و تیر و بهانه‌ براش بود

 

افتاده بود و دور خودش داد می‌کشید

یک «استخوانْ درد» بدی در صداش بود

 

آن جاده‌ای که ما به غبارش نمی‌رسیم

این نوجوان قافله در انتهاش بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×