مشخصات شعر

جنگ خنجر و حنجر

با داغ مادرش، غم دختر شروع شد

او هر چه درد دید از آن «در» شروع شد

 

مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد

دل شوره‌های زخمی خواهر شروع شد

 

باور نداشت آتش آن اتفاق را

تا عصر روز حادثه باور شروع شد

 

جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه

تکرار قصۀ در و مادر شروع شد

 

اینجا به جای میخ در و قامتی کبود

این‌بار جنگ خنجر و حنجر شروع شد

 

زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست

حالا که سوگواری حیدر شروع شد

 

نه باورم نمی شود این سطر ناحیه

والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... شروع شد

 

می خواستم تمام کنم شعر را، نشد

یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد

 

خورشید روی نیزه شد و آسمان گرفت

زینب گریست ... خندۀ لشگر شروع شد...

جنگ خنجر و حنجر

با داغ مادرش، غم دختر شروع شد

او هر چه درد دید از آن «در» شروع شد

 

مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد

دل شوره‌های زخمی خواهر شروع شد

 

باور نداشت آتش آن اتفاق را

تا عصر روز حادثه باور شروع شد

 

جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه

تکرار قصۀ در و مادر شروع شد

 

اینجا به جای میخ در و قامتی کبود

این‌بار جنگ خنجر و حنجر شروع شد

 

زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست

حالا که سوگواری حیدر شروع شد

 

نه باورم نمی شود این سطر ناحیه

والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... شروع شد

 

می خواستم تمام کنم شعر را، نشد

یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد

 

خورشید روی نیزه شد و آسمان گرفت

زینب گریست ... خندۀ لشگر شروع شد...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×