مشخصات شعر

نام مرثیه‌وار

دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!


دوباره گفتم و گفتی: «به روی چشم عزیز!»
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر


**


مدام بر لب من «ان یکاد» و «چارقل» است
که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم!


بدون خُود و زره نشنوم به صف زده‌ای
اگرچه من هم «جوشن کبیر» می‌خوانم


**


شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد


شنیده‌ام که به آب فرات، لب نزدی
فدای تشنگی‌ات ...شیر من حلالت باد


**


بگو چه شد لب آن رود، رود تشنۀ من
بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من!


بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست تو را چید میوۀ دل من


**


بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟


بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد


**


همین که نام مرا می‌برند می‌گریم
از این به بعد من و آه و چشم تر شده‌ای


چه نام مرثیه‌واری ست «مادر پسران»
برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای

نام مرثیه‌وار

دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!


دوباره گفتم و گفتی: «به روی چشم عزیز!»
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر


**


مدام بر لب من «ان یکاد» و «چارقل» است
که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم!


بدون خُود و زره نشنوم به صف زده‌ای
اگرچه من هم «جوشن کبیر» می‌خوانم


**


شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد


شنیده‌ام که به آب فرات، لب نزدی
فدای تشنگی‌ات ...شیر من حلالت باد


**


بگو چه شد لب آن رود، رود تشنۀ من
بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من!


بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست تو را چید میوۀ دل من


**


بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟


بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد


**


همین که نام مرا می‌برند می‌گریم
از این به بعد من و آه و چشم تر شده‌ای


چه نام مرثیه‌واری ست «مادر پسران»
برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای

۱ نظر
 
  • هستی ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    سلام بر مادر تنهای بی پسر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×