مشخصات شعر

ماجرای حُر

دوش گفتم با حریفی با خبر

کاندرین مطلب مرا شو؛ راهبر

 

دشمنی حر و بذل جان چه بود؟

اول آن کفر آخر این ایمان چه بود؟

 

اول آن سان، کافر مطلق شدن

سد راه اولیای حق شدن

 

آخر از کفر آمدن یکباره باز

جان و سر در راه حق کردن، نیاز

 

گفت این جا نکته­‌ای هست ای خبیر

زد چو سالک دست بر دامان پیر

 

خواست تا رهرو شود اندر طریق

همقدم گردد به رحمانی فریق

 

نفس کافر دل، چو یابد آگهی

مشتعل گردد ز روی گمرهی

 

مانع هرگونه تدبیرش شود

رو نهد هر سو، عنان‌گیرش شود

 

تلخ سازد آب شیرینش به‌کام

گام نگذارد که بردارد ز گام

 

گر گریزان گشت، سالک نیست او

در مهالک، غیرهالک نیست او

 

ور فشرد از همت او پای ثبات

ماند برجا، بر تمنای نجات

 

پیر را از باطن استمداد کرد

باطن پیر رهش، امداد کرد

 

آن عنانگیر از وفا، یارش شود

همدم و همراه و همکارش شود

 

ز آن سبب گفت آن حکیم شیروان

ره شناس قیروان تا قیروان

 

نفس دیدم بُد چو زنبوران نخست

و آخرش چون شاه زنبوران، درست

 

اولش از کافری رو تافتم

آخرش عین مسلمان یافتم

 

این بیانم از سر تمثیل کرد

نفس را بر نفس حر، تأویل کرد

 

کاول از هر کافری، کفرش فزود

آخر او، از هر مسلمان، بیش بود

ماجرای حُر

دوش گفتم با حریفی با خبر

کاندرین مطلب مرا شو؛ راهبر

 

دشمنی حر و بذل جان چه بود؟

اول آن کفر آخر این ایمان چه بود؟

 

اول آن سان، کافر مطلق شدن

سد راه اولیای حق شدن

 

آخر از کفر آمدن یکباره باز

جان و سر در راه حق کردن، نیاز

 

گفت این جا نکته­‌ای هست ای خبیر

زد چو سالک دست بر دامان پیر

 

خواست تا رهرو شود اندر طریق

همقدم گردد به رحمانی فریق

 

نفس کافر دل، چو یابد آگهی

مشتعل گردد ز روی گمرهی

 

مانع هرگونه تدبیرش شود

رو نهد هر سو، عنان‌گیرش شود

 

تلخ سازد آب شیرینش به‌کام

گام نگذارد که بردارد ز گام

 

گر گریزان گشت، سالک نیست او

در مهالک، غیرهالک نیست او

 

ور فشرد از همت او پای ثبات

ماند برجا، بر تمنای نجات

 

پیر را از باطن استمداد کرد

باطن پیر رهش، امداد کرد

 

آن عنانگیر از وفا، یارش شود

همدم و همراه و همکارش شود

 

ز آن سبب گفت آن حکیم شیروان

ره شناس قیروان تا قیروان

 

نفس دیدم بُد چو زنبوران نخست

و آخرش چون شاه زنبوران، درست

 

اولش از کافری رو تافتم

آخرش عین مسلمان یافتم

 

این بیانم از سر تمثیل کرد

نفس را بر نفس حر، تأویل کرد

 

کاول از هر کافری، کفرش فزود

آخر او، از هر مسلمان، بیش بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×