مشخصات شعر

بوسۀ آفتاب

گر رفته بود از سر کوی تو آفتاب

برگشته است باز به‌سوی تو آفتاب

 

باغ افق که روز، پر از عطر نور شد

هر صبحدم شکفت به بوی تو آفتاب

 

دلسرد زیسته­ است زمین! تا تو آمدی

گرم است از حرارت خوی تو آفتاب

 

ای کربلای تشنه! فلک، شرمگین توست

تا می­‌کشد به دوش، سبوی تو آفتاب

 

مثل فرشته از فلک آید فرو به خاک

تا بوسه‌­ای زند به گلوی تو آفتاب

 

تا در قلمرو تو شبیخون زده ا­ست شب

شد پاسدار حرمتِ کوی تو آفتاب

بوسۀ آفتاب

گر رفته بود از سر کوی تو آفتاب

برگشته است باز به‌سوی تو آفتاب

 

باغ افق که روز، پر از عطر نور شد

هر صبحدم شکفت به بوی تو آفتاب

 

دلسرد زیسته­ است زمین! تا تو آمدی

گرم است از حرارت خوی تو آفتاب

 

ای کربلای تشنه! فلک، شرمگین توست

تا می­‌کشد به دوش، سبوی تو آفتاب

 

مثل فرشته از فلک آید فرو به خاک

تا بوسه‌­ای زند به گلوی تو آفتاب

 

تا در قلمرو تو شبیخون زده ا­ست شب

شد پاسدار حرمتِ کوی تو آفتاب

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×