- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۲۹۵
- شماره مطلب: ۲۲۶۸
-
چاپ
کابوس مقتل
پای دختر بچه وقتی غرق تاول میشود
پا به پایش کاروانی هم معطل میشود
دست بسته خواب هم باشد بیافتد از شتر
پهلوان باشد دچار درد مفصل میشود
غیر موهای سرم در این سفر از دست شمر
خواب هم آشفته با کابوس مقتل میشود
حق بده با دست اگر دنبال لبهای توأم
بعد چندی تار دیدن چشم تنبل میشود
پارههای چادرم را بسکه بستم روی زخم
چادرم دارد به یک معجر مبدل میشود
استخوانهایم ترک دارند فکرش را نکن
تو در آغوشم بیایی مشکلم حل میشود
-
گداهای گرفتار
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزهخور خوان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
-
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
آرام جان خستهدلان، پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
-
ماه زیبای کفن پوش
لاله سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بی سبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندیراستی باغی از آلالۀ پرپر شدهای
-
شروع تلاطم
آن شب سپهرِ دیدهی او، پُر ستاره بود
داغ نهفته در جگرش، بیشماره بود
در قاب خونگرفتهی چشمان خستهاش
عکس سر بریده و یک حلق پاره بود
کابوس مقتل
پای دختر بچه وقتی غرق تاول میشود
پا به پایش کاروانی هم معطل میشود
دست بسته خواب هم باشد بیافتد از شتر
پهلوان باشد دچار درد مفصل میشود
غیر موهای سرم در این سفر از دست شمر
خواب هم آشفته با کابوس مقتل میشود
حق بده با دست اگر دنبال لبهای توأم
بعد چندی تار دیدن چشم تنبل میشود
پارههای چادرم را بسکه بستم روی زخم
چادرم دارد به یک معجر مبدل میشود
استخوانهایم ترک دارند فکرش را نکن
تو در آغوشم بیایی مشکلم حل میشود