مشخصات شعر

شاهکار غربت

چهرۀ آیینه اینجا در غبار غربت است

چرخش این چرخ فانی بر مدار غربت است

 

سوزش باد خزان با دشت غوغا می‌کند

برگ می‌افتد ز شاخه، نوبهار غربت است

 

چهره‌های زرد، قامت‌های خم، دل‌های خون

یادگاران همیشه ماندگار غربت است

 

تاب برگشتن به جان کاروان رفته نیست

باز می‌گردم به جایی که دچار غربت است

 

همسفر با صوت قرآن و سر پر شور تو

رد شدم از هر کجا دیدم شرار غربت است

 

از غم مرگ سه ساله شد دوچندان غربتم

قامت همچون کمانم شاهکار غربت است

 

اربعینی آمد و من زنده‌ام، شرمنده‌ام

زائرت در ناله‌های زار زار غربت است

 

تا جهان باقی ست ای آغاز بی‌پایان من

شانه‌های زخمی من زیر بار غربت است

شاهکار غربت

چهرۀ آیینه اینجا در غبار غربت است

چرخش این چرخ فانی بر مدار غربت است

 

سوزش باد خزان با دشت غوغا می‌کند

برگ می‌افتد ز شاخه، نوبهار غربت است

 

چهره‌های زرد، قامت‌های خم، دل‌های خون

یادگاران همیشه ماندگار غربت است

 

تاب برگشتن به جان کاروان رفته نیست

باز می‌گردم به جایی که دچار غربت است

 

همسفر با صوت قرآن و سر پر شور تو

رد شدم از هر کجا دیدم شرار غربت است

 

از غم مرگ سه ساله شد دوچندان غربتم

قامت همچون کمانم شاهکار غربت است

 

اربعینی آمد و من زنده‌ام، شرمنده‌ام

زائرت در ناله‌های زار زار غربت است

 

تا جهان باقی ست ای آغاز بی‌پایان من

شانه‌های زخمی من زیر بار غربت است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×