مشخصات شعر

عطر یاس

دستی بزن به زبری روی زبان مشک

خالی است از فران و ترنم دهان مشک

 

دیگر امید روشنی از سوزشش مگیر

سرخ است و بی‌ستاره سوی دیدگان مشک

 

داغ طلوع چهره­ی بی‌رحم تشنگی

پر بود از کویر و سراب آسمان مشک

 

با پیچ‌وتاب بغض عطش گیر می‌کند

در آستان خشک گلو استخوان مشک

 

در آن نگاه یکسره هر لحظه می‌نشست

تیری به قلب تشنه لبی از کمان مشک

 

دستی رسید و خلوت او را بلند کرد

در ازدحام آینه‌ها رفت جان مشک

 

گردی بلند شد و سواری ز پشت نخل

پر شد زعطر یاس و سپیده نهان مشک

 

یک ناگهان و علقمه و نور آفتاب

شرمنده بود ماه از آن ناگهان مشک

عطر یاس

دستی بزن به زبری روی زبان مشک

خالی است از فران و ترنم دهان مشک

 

دیگر امید روشنی از سوزشش مگیر

سرخ است و بی‌ستاره سوی دیدگان مشک

 

داغ طلوع چهره­ی بی‌رحم تشنگی

پر بود از کویر و سراب آسمان مشک

 

با پیچ‌وتاب بغض عطش گیر می‌کند

در آستان خشک گلو استخوان مشک

 

در آن نگاه یکسره هر لحظه می‌نشست

تیری به قلب تشنه لبی از کمان مشک

 

دستی رسید و خلوت او را بلند کرد

در ازدحام آینه‌ها رفت جان مشک

 

گردی بلند شد و سواری ز پشت نخل

پر شد زعطر یاس و سپیده نهان مشک

 

یک ناگهان و علقمه و نور آفتاب

شرمنده بود ماه از آن ناگهان مشک

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×