مشخصات شعر

ظلمت کوفه

نسیم بود که می‌رفت تا رها برود

به سمت مقصد هموار ناکجا برود

 

نسیم بود که از کوچه‌های شهری لال

بلند شد که به دنبال آن صدا برود

 

میان راه نگاهش به کوچه‌ای افتاد

و پلک زد که بیاید غریبه تا برود

 

نقاب‌ها پس دیوارها به هم خیره

کجاست خانۀ تو؟ مرد پس کجا برود؟

 

غریبه منتظر یک نگاه یک همراه

 و ماه رد شد تا پشت ابرها برود

 

و ذهن کوچه از اینجا به بعد آشفته است

چگونه دل بکند زین همه وفا، برود!

 

***

 

چه اعتبار به آن بیعتی که پوسیده

چگونه دست خدا روی دست‌ها برود؟

 

عجب صراحت تلخی ست ظلمت کوفه

چگونه این خبر آخر به کربلا برود؟

ظلمت کوفه

نسیم بود که می‌رفت تا رها برود

به سمت مقصد هموار ناکجا برود

 

نسیم بود که از کوچه‌های شهری لال

بلند شد که به دنبال آن صدا برود

 

میان راه نگاهش به کوچه‌ای افتاد

و پلک زد که بیاید غریبه تا برود

 

نقاب‌ها پس دیوارها به هم خیره

کجاست خانۀ تو؟ مرد پس کجا برود؟

 

غریبه منتظر یک نگاه یک همراه

 و ماه رد شد تا پشت ابرها برود

 

و ذهن کوچه از اینجا به بعد آشفته است

چگونه دل بکند زین همه وفا، برود!

 

***

 

چه اعتبار به آن بیعتی که پوسیده

چگونه دست خدا روی دست‌ها برود؟

 

عجب صراحت تلخی ست ظلمت کوفه

چگونه این خبر آخر به کربلا برود؟

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×