مشخصات شعر

امیر

همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!

امیر! فاتح دیرین قلعه‌های جدید!

 

شکوه شعله‌ورت، شاه آسمان ابد

که روشن است هنوز از گذشته‌های بعید

 

بهشت و دوزخی از نو بنا شدند انگار

به پای منبر قانون‌گذار بیم و امید

 

از آفرینش آدم سپرد دست خدا

به ذوالفقار جدا کردن سیاه و سپید

 

اگر نبود خط ذوالفقار، گم می‌شد

سربریدۀ تاریخ در صدای یزید

 

پناهگاه جهان شد حضور مرتفعت

که خاک پست، سزاوار سیل‌های شدید

 

هماره تابش خود را به ما سخاوت کن

که تشنه‌ایم به نوری همیشه گرم و جدید

امیر

همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!

امیر! فاتح دیرین قلعه‌های جدید!

 

شکوه شعله‌ورت، شاه آسمان ابد

که روشن است هنوز از گذشته‌های بعید

 

بهشت و دوزخی از نو بنا شدند انگار

به پای منبر قانون‌گذار بیم و امید

 

از آفرینش آدم سپرد دست خدا

به ذوالفقار جدا کردن سیاه و سپید

 

اگر نبود خط ذوالفقار، گم می‌شد

سربریدۀ تاریخ در صدای یزید

 

پناهگاه جهان شد حضور مرتفعت

که خاک پست، سزاوار سیل‌های شدید

 

هماره تابش خود را به ما سخاوت کن

که تشنه‌ایم به نوری همیشه گرم و جدید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×