مشخصات شعر

پنجم محرم؛ بمیرم

هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم

دیدار تو می‌داد امیدم که بمیرم

 

دیدم که نفس می‌زنی و هیچ کَسَت نیست

من یک نفس این راه دویدم که بمیرم

 

با هر تب افسوس نمردم که نمردم

در خون تو این بار امیدم که بمیرم

 

با دیدن هر زخم تو ای مزرعۀ زخم

از سینه چنان آه کشیدم که بمیرم

 

می‌گفتم و می‌سوختم از نالۀ زینب

وقتی ز تنت نیزه کشیدم که بمیرم

 

شادم که در آغوش تو افتاده دو دستم

در پای تو این زخم خریدم که بمیرم

پنجم محرم؛ بمیرم

هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم

دیدار تو می‌داد امیدم که بمیرم

 

دیدم که نفس می‌زنی و هیچ کَسَت نیست

من یک نفس این راه دویدم که بمیرم

 

با هر تب افسوس نمردم که نمردم

در خون تو این بار امیدم که بمیرم

 

با دیدن هر زخم تو ای مزرعۀ زخم

از سینه چنان آه کشیدم که بمیرم

 

می‌گفتم و می‌سوختم از نالۀ زینب

وقتی ز تنت نیزه کشیدم که بمیرم

 

شادم که در آغوش تو افتاده دو دستم

در پای تو این زخم خریدم که بمیرم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×