مشخصات شعر

خشک و تر

اگرچه فصل بهار است و شاخه بر داده است

زمانه دست نگهبان گل تبر داده است

 

کسی میان دو انگشت، دیشب از فردوس

به دوستان و جگرگوشه­‌گان خبر داده است

 

به قدر نامۀ از راه آمده ابلیس

برای چیدن آلاله‌ها نفر داده است

 

نهال آن گل یاسی که پشت در می‌سوخت

میان آتش و خون و جنون ثمر داده است

 

چرا به جای نصیحت به گوش نامردان

خدا به زهر و به شمشیر و تیر اثر داده است؟

 

درون خیمه سوزان یکی ز تب می‌سوخت

چقدر طاقت ماتم خدا مگر داده است؟

 

یکی به دست پلیدش فشرده خنجر کین

یکی به جای دو بازو خداش پر داده است

 

یکی برای دو سکه دو شاخه گل را چید

یکی به پای مرادش دو گل پسر داده است

 

زنی نشسته کنار سری و در بغضش

خدا به او سخنی تند و کارگر داده است

 

و سالیان درازیست داغ این ماتم

لهیب شعلۀ خود را به خشک و تر داده است

خشک و تر

اگرچه فصل بهار است و شاخه بر داده است

زمانه دست نگهبان گل تبر داده است

 

کسی میان دو انگشت، دیشب از فردوس

به دوستان و جگرگوشه­‌گان خبر داده است

 

به قدر نامۀ از راه آمده ابلیس

برای چیدن آلاله‌ها نفر داده است

 

نهال آن گل یاسی که پشت در می‌سوخت

میان آتش و خون و جنون ثمر داده است

 

چرا به جای نصیحت به گوش نامردان

خدا به زهر و به شمشیر و تیر اثر داده است؟

 

درون خیمه سوزان یکی ز تب می‌سوخت

چقدر طاقت ماتم خدا مگر داده است؟

 

یکی به دست پلیدش فشرده خنجر کین

یکی به جای دو بازو خداش پر داده است

 

یکی برای دو سکه دو شاخه گل را چید

یکی به پای مرادش دو گل پسر داده است

 

زنی نشسته کنار سری و در بغضش

خدا به او سخنی تند و کارگر داده است

 

و سالیان درازیست داغ این ماتم

لهیب شعلۀ خود را به خشک و تر داده است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×