مشخصات شعر

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

 

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

خزان به جان تباری بهاره افتاده

 

به پیش چشم ترم پیکر سلالۀ عشق

به زیر مرکب چندین سواره افتاده

 

کفن به وسعت دشت و میان یک صحرا

قدم قدم بدن پاره پاره افتاده

 

هجوم دست پلید و نگاه بی پروا

و بانویی که پی راه چاره افتاده

 

و قامتی که مدینه به حسرتش می‌سوخت

میان شام بلا در نظاره افتاده

 

از آن زمانه که همبازی رقیه شدم

ز خون مرثیه بر دل نگاره افتاده

 

خرابه بود و من و دختری که بر پایش

نشان آبله‌ها بی شماره افتاده

 

نشان پنجه به رویش حکایت از آن داشت

زگوش نازک او گوشواره افتاده

 

نفس زد و گل سرهای او به خاک افتاد

و باز در دل عمه شراره افتاده

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

 

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

خزان به جان تباری بهاره افتاده

 

به پیش چشم ترم پیکر سلالۀ عشق

به زیر مرکب چندین سواره افتاده

 

کفن به وسعت دشت و میان یک صحرا

قدم قدم بدن پاره پاره افتاده

 

هجوم دست پلید و نگاه بی پروا

و بانویی که پی راه چاره افتاده

 

و قامتی که مدینه به حسرتش می‌سوخت

میان شام بلا در نظاره افتاده

 

از آن زمانه که همبازی رقیه شدم

ز خون مرثیه بر دل نگاره افتاده

 

خرابه بود و من و دختری که بر پایش

نشان آبله‌ها بی شماره افتاده

 

نشان پنجه به رویش حکایت از آن داشت

زگوش نازک او گوشواره افتاده

 

نفس زد و گل سرهای او به خاک افتاد

و باز در دل عمه شراره افتاده

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×