مشخصات شعر

زبان حال امام باقر (ع)

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

 

دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم

گشوده‌ام پر اگر نیت سفر دارم

 

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفر دارم

 

همه ز مرگ پدر ارث می‌برند و من

بساط گریه‌ام ارثی ست کز پدر دارم

 

هشام! زخم دلم که برای حالا نیست

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

 

زمانه دست ز قلب شکسته‌ام بردار

من از بریدن رأسش خودم خبر دارم

 

به یاد ساقی لب تشنۀ امام شهید

میان قاب دلم عکسی از قمر دارم

 

اگرچه قصۀ من مال سال‌ها پیش است

همیشه یک سرِ بر نیزه در نظر دارم

 

غروب کرببلا زخم‌های سختی داشت

ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!

 

از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می‌افتاد

غرور له شده و آه شعله‌ور دارم

 

دلم گرفته از اینکه نشد در آن ایام

ز روی دست رقیه طناب بردارم

زبان حال امام باقر (ع)

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

 

دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم

گشوده‌ام پر اگر نیت سفر دارم

 

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفر دارم

 

همه ز مرگ پدر ارث می‌برند و من

بساط گریه‌ام ارثی ست کز پدر دارم

 

هشام! زخم دلم که برای حالا نیست

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

 

زمانه دست ز قلب شکسته‌ام بردار

من از بریدن رأسش خودم خبر دارم

 

به یاد ساقی لب تشنۀ امام شهید

میان قاب دلم عکسی از قمر دارم

 

اگرچه قصۀ من مال سال‌ها پیش است

همیشه یک سرِ بر نیزه در نظر دارم

 

غروب کرببلا زخم‌های سختی داشت

ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!

 

از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می‌افتاد

غرور له شده و آه شعله‌ور دارم

 

دلم گرفته از اینکه نشد در آن ایام

ز روی دست رقیه طناب بردارم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×