مشخصات شعر

سوم محرم؛ قرص نان تصدق

اگر چه زخمی و خاموش و سر جدا آورد

تو را برای من از عرشِ نی، خدا آورد

 

تو را به روی طبق، روی دست‌های بلند

برای گرمی این بزم بینوا آورد

 

قدم گذار به چشمی که ریخت مژگانش

سرم به گوشۀ ویرانه‌ام صفا آورد

 

"عدو شود سبب خیر اگر..." تو را دیدم

ولی نپرس عزیزم سرم چه‌ها آورد

 

به قصد کشت سراغم گرفت یک سیلی

و باز نیت خود را ادا به جا آورد

 

به پاره معجر ما هم طمع نمود آنکه

مرا به حلقۀ چشمان بی حیا آورد

 

دلم برای عمو سوخت پیش نامردی

که قرص نان تصدق برای ما آورد....

سوم محرم؛ قرص نان تصدق

اگر چه زخمی و خاموش و سر جدا آورد

تو را برای من از عرشِ نی، خدا آورد

 

تو را به روی طبق، روی دست‌های بلند

برای گرمی این بزم بینوا آورد

 

قدم گذار به چشمی که ریخت مژگانش

سرم به گوشۀ ویرانه‌ام صفا آورد

 

"عدو شود سبب خیر اگر..." تو را دیدم

ولی نپرس عزیزم سرم چه‌ها آورد

 

به قصد کشت سراغم گرفت یک سیلی

و باز نیت خود را ادا به جا آورد

 

به پاره معجر ما هم طمع نمود آنکه

مرا به حلقۀ چشمان بی حیا آورد

 

دلم برای عمو سوخت پیش نامردی

که قرص نان تصدق برای ما آورد....

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×