مشخصات شعر

می‌سوزم و هوای دلم دشت کربلاست

 

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

 

همچمون کبوتران ز عطش بال می‌زنم

لب تشنه‌ام، دلم، جگر پاره پاره سوخت

 

آتش گرفته ام، نفسم بند آمده

پا می‌کشم ز غم، چه کنم؟ راه چاره سوخت

 

می‌سوزم و هوای دلم دشت کربلاست

آنجا که از غمی دل صدها شراره سوخت

 

ای زهر داغ حرمله را تازه کرده‌ای

سوگند بر رباب که با گاهواره سوخت

 

یک تیر آمد و سه هدف را نشانه کرد

سر بسته گفته‌ام نفس شیر خواره سوخت

 

می‌سوزم و هوای دلم دشت کربلاست

 

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

 

همچمون کبوتران ز عطش بال می‌زنم

لب تشنه‌ام، دلم، جگر پاره پاره سوخت

 

آتش گرفته ام، نفسم بند آمده

پا می‌کشم ز غم، چه کنم؟ راه چاره سوخت

 

می‌سوزم و هوای دلم دشت کربلاست

آنجا که از غمی دل صدها شراره سوخت

 

ای زهر داغ حرمله را تازه کرده‌ای

سوگند بر رباب که با گاهواره سوخت

 

یک تیر آمد و سه هدف را نشانه کرد

سر بسته گفته‌ام نفس شیر خواره سوخت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×