مشخصات شعر

بیداد تبرها

خم کرده از بار پریشانی کمرها را

بادی که آورده ا­ست دنبالش خبرها را

 

هی شعله آوردند ... هی آتش به پا کردند

شاید بسوزانند با هم خشک و ترها را

 

شاید بسوزانند هیزم­‌های بی­قیدی

هر روز و هر شب، جایی از دنیا جگرها را

 

ده کوچه آن‌سوتر همین‌هایی که می‌­بینید

در آتش تردید سوزاندند درها را

 

ده کوچه آن‌سوتر گریبان گیرمان کردند

در شاخه‌­های شرع، بیداد تبرها را

 

پهن است در سرتاسر عالم عبای تو

بنشان کنار سایه­‌سارش دربه‌درها را!

 

گفتند: در بازار عشق خاندان تو

هر شب ملائک می­‌خرند آشفته‌­ترها را

 

چشمان تو گنجینه الاسرار پاکی‌­هاست

نوری که حیران کرده حتی کور و کرها را

 

یعقوب! پل کن دست­‌هایت را به‌سوی عرش

حتماً خدا می‌­بیند اندوه پدرها را

 

هر روز بوی کربلا می‌­آید از این خاک

برگرد مولای من! آوردند سرها را

بیداد تبرها

خم کرده از بار پریشانی کمرها را

بادی که آورده ا­ست دنبالش خبرها را

 

هی شعله آوردند ... هی آتش به پا کردند

شاید بسوزانند با هم خشک و ترها را

 

شاید بسوزانند هیزم­‌های بی­قیدی

هر روز و هر شب، جایی از دنیا جگرها را

 

ده کوچه آن‌سوتر همین‌هایی که می‌­بینید

در آتش تردید سوزاندند درها را

 

ده کوچه آن‌سوتر گریبان گیرمان کردند

در شاخه‌­های شرع، بیداد تبرها را

 

پهن است در سرتاسر عالم عبای تو

بنشان کنار سایه­‌سارش دربه‌درها را!

 

گفتند: در بازار عشق خاندان تو

هر شب ملائک می­‌خرند آشفته‌­ترها را

 

چشمان تو گنجینه الاسرار پاکی‌­هاست

نوری که حیران کرده حتی کور و کرها را

 

یعقوب! پل کن دست­‌هایت را به‌سوی عرش

حتماً خدا می‌­بیند اندوه پدرها را

 

هر روز بوی کربلا می‌­آید از این خاک

برگرد مولای من! آوردند سرها را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×