مشخصات شعر

اقتباس

از آسمان آورده باد عطر لباسش را

فریادهای سینه‌­سوز ناشناسش را

 

شرمم می‌­آید تا بگویم با چه بی‌­شرمی

بر ریشه‌­های تشنه می‌­زد خشم داسش را

 

رفتند بسپارند دست خشکسالی­‌ها

هم باغبان تشنه ­لب، هم باغ یاسش را

 

آتش رسیده تا کنار دامن لیلا

ای باد مجنون پرت می­‌کردی حواسش را!

 

دود از تنور سینۀ افلاکیان برخاست

باید بپردازند خولی­‌ها تقاصش را

 

تکلیف دنیا بعد تقدیر تو روشن شد

روی نفس­‌هایت بنا کردند اساسش را

 

حک می­‌کند استادِ عالم روی هر لوحی

با نام تو زیباترین درسِ کلاسش را

 

بگذار رگ‌­های مدادم تا دم آخر

مدیون خونت بوده باشد اقتباسش را

 

اقتباس

از آسمان آورده باد عطر لباسش را

فریادهای سینه‌­سوز ناشناسش را

 

شرمم می‌­آید تا بگویم با چه بی‌­شرمی

بر ریشه‌­های تشنه می‌­زد خشم داسش را

 

رفتند بسپارند دست خشکسالی­‌ها

هم باغبان تشنه ­لب، هم باغ یاسش را

 

آتش رسیده تا کنار دامن لیلا

ای باد مجنون پرت می­‌کردی حواسش را!

 

دود از تنور سینۀ افلاکیان برخاست

باید بپردازند خولی­‌ها تقاصش را

 

تکلیف دنیا بعد تقدیر تو روشن شد

روی نفس­‌هایت بنا کردند اساسش را

 

حک می­‌کند استادِ عالم روی هر لوحی

با نام تو زیباترین درسِ کلاسش را

 

بگذار رگ‌­های مدادم تا دم آخر

مدیون خونت بوده باشد اقتباسش را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×