مشخصات شعر

السلام ای زینت دوش حبیب

السلام ای زینت دوش حبیب

ناصر دین، آیۀ  فتح القریب

 

السلام ای پیرهن غارت شده

زنده دین حق ز ایثارت شده

 

السلام ای آنکه دندانت شکست

سنگ، بر پیشانی‌ات از کین نشست

 

السلام ای کشتۀ دور از وطن

جسم پاکت مانده بی غسل و کفن

 

گر نبودم کربلا یارت شوم

رونق گرمی بازارت شوم

 

گر نبودم جنگ با دشمن کنم

از حریمت دفع اَهریمن کنم

 

گر نبودم بر تنت تاب آورم

از برای شیرخوار آب آورم

 

تا بهای خون تو سازم طَلب

اشک می‌ریزم برایت روز و شب

 

کی رود از یادم ای یکتا پرست

شمر روی سینه‌ات از کین نشست

 

ناسپاسان حق تو نشناختند

بهر غارت بر خیامت تاختند

 

السلام ای زینت دوش حبیب

السلام ای زینت دوش حبیب

ناصر دین، آیۀ  فتح القریب

 

السلام ای پیرهن غارت شده

زنده دین حق ز ایثارت شده

 

السلام ای آنکه دندانت شکست

سنگ، بر پیشانی‌ات از کین نشست

 

السلام ای کشتۀ دور از وطن

جسم پاکت مانده بی غسل و کفن

 

گر نبودم کربلا یارت شوم

رونق گرمی بازارت شوم

 

گر نبودم جنگ با دشمن کنم

از حریمت دفع اَهریمن کنم

 

گر نبودم بر تنت تاب آورم

از برای شیرخوار آب آورم

 

تا بهای خون تو سازم طَلب

اشک می‌ریزم برایت روز و شب

 

کی رود از یادم ای یکتا پرست

شمر روی سینه‌ات از کین نشست

 

ناسپاسان حق تو نشناختند

بهر غارت بر خیامت تاختند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×