مشخصات شعر

از ندبه تا سمات

در افق سر می‌زنی، خورشید را داری به دست

از فراسوی زمان، از آسمان دور دست

 

در افق سر می‌زنی بر هودج رنگین‌کمان

برقی از خشم خدا بر ذوالفقارت می‌نشست

 

می‌دوی بر دوش باد و می‌وزد از پرچمت

عطر «هفتاد ودو» لاله، که به خون آغشته است

 

دلخوشی‌­های مرا دستی به بازی می‌گرفت

ناگهان سنگی وزید، آئینه‌هایم را شکست

 

در کدامین جمعه آقا سبز برخیزد زمین

در کدامین جمعه آقا؟ این دل زیباپرست ...؟

 

از طلوع ندبه‌ام تا فرصت سبز سمات

جمعه‌ای دیگر گذشت ای آشنای دوردست

 

جمعه‌ای دیگر گذشت و جمعه‌ای دیگر گذشت ...

بر کدامین جمعه آقا می‌توان امّید بست؟

از ندبه تا سمات

در افق سر می‌زنی، خورشید را داری به دست

از فراسوی زمان، از آسمان دور دست

 

در افق سر می‌زنی بر هودج رنگین‌کمان

برقی از خشم خدا بر ذوالفقارت می‌نشست

 

می‌دوی بر دوش باد و می‌وزد از پرچمت

عطر «هفتاد ودو» لاله، که به خون آغشته است

 

دلخوشی‌­های مرا دستی به بازی می‌گرفت

ناگهان سنگی وزید، آئینه‌هایم را شکست

 

در کدامین جمعه آقا سبز برخیزد زمین

در کدامین جمعه آقا؟ این دل زیباپرست ...؟

 

از طلوع ندبه‌ام تا فرصت سبز سمات

جمعه‌ای دیگر گذشت ای آشنای دوردست

 

جمعه‌ای دیگر گذشت و جمعه‌ای دیگر گذشت ...

بر کدامین جمعه آقا می‌توان امّید بست؟

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×