مشخصات شعر

بغض انارینه

آسمان تاب ندارد تب جانکاه تو را

وزمین طاقت یک گریۀ کوتاه تو را

 

خواستی در عطش قافله فریاد کنی

بغض آمد به گلو، بست گلوگاه تو را

 

چقدر دست به تکفیر تو بالا می‌رفت

سنگ انداخته بن‌بست کند راه تو را

 

خون هر آینه بر گردن این سلسله‌هاست

چقدر زخم به زنجیر کشید آه تو را

 

چقدر ماه تو در شام تماشایی بود

که پلنگانه سحر صید کند ماه تو را

 

واژه در واژه بخوان سرخ‌ترین مرثیه را

که غزل گریه کند، روضۀ دلخواه تو را

بغض انارینه

آسمان تاب ندارد تب جانکاه تو را

وزمین طاقت یک گریۀ کوتاه تو را

 

خواستی در عطش قافله فریاد کنی

بغض آمد به گلو، بست گلوگاه تو را

 

چقدر دست به تکفیر تو بالا می‌رفت

سنگ انداخته بن‌بست کند راه تو را

 

خون هر آینه بر گردن این سلسله‌هاست

چقدر زخم به زنجیر کشید آه تو را

 

چقدر ماه تو در شام تماشایی بود

که پلنگانه سحر صید کند ماه تو را

 

واژه در واژه بخوان سرخ‌ترین مرثیه را

که غزل گریه کند، روضۀ دلخواه تو را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×