مشخصات شعر

از حرم تا قتلگاه با حضرت عباس (ع)

برداشته با غیرت خود مشک و علم را

آرام کند رفتن او قلب حرم را

 

برخاست سراسیمه و آشوب به پاشد

می‌رفت که برهم بزند نظم ستم را

 

هی دلهره انداخته از شور به جان‌ها

می‌ریخت به هم لشکر و می‌دید عدم را

 

برخاسته از روی ادب مشک به دندان

دریا! به تماشا بنشین اوج کرم را

 

تا آتش لب‌های عطش راه نمانده است

باید که تحمل کند این چند قدم را

 

ناگاه زمین خورد وَ آبی که هدر رفت

آبی که نشد سرد کند آتش غم را

 

شد ماه خجالت زده دختر خورشید

می‌کرد وصیّت به برادر که تنم را ...

 

شاعر! زغزلخوانی تو اشک غزل ریخت

بگذار زمین دفتر و بگذار قلم را ...

از حرم تا قتلگاه با حضرت عباس (ع)

برداشته با غیرت خود مشک و علم را

آرام کند رفتن او قلب حرم را

 

برخاست سراسیمه و آشوب به پاشد

می‌رفت که برهم بزند نظم ستم را

 

هی دلهره انداخته از شور به جان‌ها

می‌ریخت به هم لشکر و می‌دید عدم را

 

برخاسته از روی ادب مشک به دندان

دریا! به تماشا بنشین اوج کرم را

 

تا آتش لب‌های عطش راه نمانده است

باید که تحمل کند این چند قدم را

 

ناگاه زمین خورد وَ آبی که هدر رفت

آبی که نشد سرد کند آتش غم را

 

شد ماه خجالت زده دختر خورشید

می‌کرد وصیّت به برادر که تنم را ...

 

شاعر! زغزلخوانی تو اشک غزل ریخت

بگذار زمین دفتر و بگذار قلم را ...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×