مشخصات شعر

همچنان با عشق...

کشانده کار دلم را غمت به جایی که

که سخت گریه کنم با تو در هوایی که

 

غریب و باز غریب و غریب تر بشوم

که آشنا بشوم با تو آشنایی که...

 

مرا غریبه کنی با تمام آدم‌ها

 روانه‌ام بکنی سوی کربلایی که -

 

به ذره ذرۀ خاکش قیامتی دارد

که محشر است در آن شورِ گریه‌هایی که-

 

برای کشتۀ اشک است...هان! برای تو

حسین! حضرت خورشید ِ سر جدایی که -

 

"رسول خاتم" و "خنجر"، و بعد از آن،"زینب"

زدند زیر گلوی تو بوسه‌هایی که -

 

کشاند پای جهان را به کربلا ...حتی -

حوالی ِ بدنی ماند رد پایی که...

 

گواه ِ آمدن ِ "مادرت" به این صحراست

که ماهِ علقمه‌ات بشنود صدایی که...

 

تمام خاک تو را آن صدا مقدس کرد

و کربلای تو شد جای با صفایی که

 

بهشت هم نتواند به پای آن برسد

مگر بهشت دل انگیز ِ روضه‌هایی که -

 

به عطر گریه و عطر گلاب مشهورند

به جلوه‌های شفابخش عطر چایی که -

 

اجازه داده خدا تا دوای ما بشود

اجازه داده همان اسمُهُ شفایی که...

 

چکیده از رگ تو... از گلوی تو... خونش

تو خون پاک خدایی! همان خدایی که...

همچنان با عشق...

کشانده کار دلم را غمت به جایی که

که سخت گریه کنم با تو در هوایی که

 

غریب و باز غریب و غریب تر بشوم

که آشنا بشوم با تو آشنایی که...

 

مرا غریبه کنی با تمام آدم‌ها

 روانه‌ام بکنی سوی کربلایی که -

 

به ذره ذرۀ خاکش قیامتی دارد

که محشر است در آن شورِ گریه‌هایی که-

 

برای کشتۀ اشک است...هان! برای تو

حسین! حضرت خورشید ِ سر جدایی که -

 

"رسول خاتم" و "خنجر"، و بعد از آن،"زینب"

زدند زیر گلوی تو بوسه‌هایی که -

 

کشاند پای جهان را به کربلا ...حتی -

حوالی ِ بدنی ماند رد پایی که...

 

گواه ِ آمدن ِ "مادرت" به این صحراست

که ماهِ علقمه‌ات بشنود صدایی که...

 

تمام خاک تو را آن صدا مقدس کرد

و کربلای تو شد جای با صفایی که

 

بهشت هم نتواند به پای آن برسد

مگر بهشت دل انگیز ِ روضه‌هایی که -

 

به عطر گریه و عطر گلاب مشهورند

به جلوه‌های شفابخش عطر چایی که -

 

اجازه داده خدا تا دوای ما بشود

اجازه داده همان اسمُهُ شفایی که...

 

چکیده از رگ تو... از گلوی تو... خونش

تو خون پاک خدایی! همان خدایی که...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×