مشخصات شعر

می‌رفتی ...

پناه قافلۀ بی ­پناه! می­‌رفتی

به‌رغم دلهرۀ ذوالجناح می‌­رفتی

 

کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!

تو یک‌ تنه به دل آن سپاه می­‌رفتی

 

به یاد غربت اهل حرم شب آخر

به دور خیمه غریبانه راه می‌­رفتی

 

میان گریۀ غربت به هق‌هق افتادی

همان زمان که به بالین ماه می­‌رفتی

 

پس از تو زینب و یک دشت گرگ خون­‌آشام!

پس از تو زینت طفلان و ... آه! می‌­رفتی

 

تویی که زینت دوش پیامبر بودی

به روی نی به کدامین گناه می‌­رفتی؟

 

می‌رفتی ...

پناه قافلۀ بی ­پناه! می­‌رفتی

به‌رغم دلهرۀ ذوالجناح می‌­رفتی

 

کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!

تو یک‌ تنه به دل آن سپاه می­‌رفتی

 

به یاد غربت اهل حرم شب آخر

به دور خیمه غریبانه راه می‌­رفتی

 

میان گریۀ غربت به هق‌هق افتادی

همان زمان که به بالین ماه می­‌رفتی

 

پس از تو زینب و یک دشت گرگ خون­‌آشام!

پس از تو زینت طفلان و ... آه! می‌­رفتی

 

تویی که زینت دوش پیامبر بودی

به روی نی به کدامین گناه می‌­رفتی؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×