مشخصات شعر

مسیحا

آن امـامی کـه دمش کـار مسیحـا می‌کرد

دست و پا می زد و خون بر جگر ما می‌کرد

 

دشـمن خانگی‌اش پشـت در بسته چرا؟

کف زنان، نعره کنان، ولوله بر پا می‌کرد

 

منتظـر بـود ملاقـات کنـد زهـرا را...

یاد مظلومی انسیۀ حورا می‌کرد

 

به تعب، گوشۀ کاشانه نشست و آنگاه

دست بر سینه، ادب محضر زهرا می‌کرد

 

یـادش آمـد ز کبـودی لب اهـل حـرم

در دلش حادثۀ علقمه غوغا می‌کرد

 

ماجـرای عطشی کاز شرر آذر خویش

شعله‌ها بر دل ذریۀ طاها می‌کرد

 

یاد آن روز کـه بـر جسـم شـریفی می‌کوفت...

دشمن از تیغ و سنان، هر چه که پیدا می‌کرد

                 ***

جـان سپرد از اثر زهر تو ای امّ الفضـل

آن امامی که دمش کار مسیحا می‌کرد

مسیحا

آن امـامی کـه دمش کـار مسیحـا می‌کرد

دست و پا می زد و خون بر جگر ما می‌کرد

 

دشـمن خانگی‌اش پشـت در بسته چرا؟

کف زنان، نعره کنان، ولوله بر پا می‌کرد

 

منتظـر بـود ملاقـات کنـد زهـرا را...

یاد مظلومی انسیۀ حورا می‌کرد

 

به تعب، گوشۀ کاشانه نشست و آنگاه

دست بر سینه، ادب محضر زهرا می‌کرد

 

یـادش آمـد ز کبـودی لب اهـل حـرم

در دلش حادثۀ علقمه غوغا می‌کرد

 

ماجـرای عطشی کاز شرر آذر خویش

شعله‌ها بر دل ذریۀ طاها می‌کرد

 

یاد آن روز کـه بـر جسـم شـریفی می‌کوفت...

دشمن از تیغ و سنان، هر چه که پیدا می‌کرد

                 ***

جـان سپرد از اثر زهر تو ای امّ الفضـل

آن امامی که دمش کار مسیحا می‌کرد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×