مشخصات شعر

مدح حضرت عباس (ع)

مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

کار دارند عاشقان با شب

بهترین فرصت تمنا شب

 

مزد امشب نماز فردا شب

من مناجات مى‌کنم با شب

 

شب مناجات مى‌کند با ماه

 

سر ماه است عمامۀ خورشید

دست ماه است نامۀ خورشید

 

تن ماه است جامۀ خورشید

ماه یعنى ادامۀ خورشید

 

مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

 

سر و کارم که با سحر افتاد

جگر من به دردسر افتاد

 

خواب در چشم‌ها اگر افتاد

بار ما گردن قمر افتاد

 

همه خوابیده‌اند الا ماه

 

اشک‌هاى مرا جگر گفتند

به من از کودکى شرر گفتند

 

از ابوالفضل بیشتر گفتند

اشتباه است اگر قمر گفتند

 

تازه یک چشم اوست صدتا ماه

 

تا کنار حسین ما رفتیم

تا که باب الحسین را رفتیم

 

با ابوالفضل کربلا رفتیم

هر کجا رفت و هر کجا رفتیم

 

جلو انداخت کار ما را ماه

 

همه در محضرش وضو دارند

از سر کویش آبرو دارند

 

و توسل به دست او دارند

بعد ازین اهل بیت عمو دارند

 

چه عمویی ببین سراپا ماه

 

چشم‌هایش همان جلالش باد

ماه قربان آن جمالش باد

 

صلوات خدا به بالش باد

شیر ام‌البنین حلالش باد

 

کیست عباس: کوه، دریا، ماه

 

بیشتر جلوه مى‌کنى در شب

مى‌شود با تو دیدنى‌تر شب

 

وقت وصل است وقت آخر شب

شب که از راه مى‌رسد هر شب

 

ماه را مى‌کند تماشا ماه

 

و چه  کوچه پى گدا مى‌گشت

سنگ در دست او طلا مى‌گشت

 

سایبان سه ساله‌ها مى‌گشت

آنقدر بین کربلا مى‌گشت

 

دور زینب به جاى زهرا ماه

 

غیر از ام‌البنین ندیده کسى

چشم او را نبین، ندیده کسى

 

ماه را در زمین ندیده کسى

هیچ جا این چنین ندیده کسى

 

تشنه لب آفتاب، سقا ماه

 

چشم‌هایش به خیمه‌ها افتاد

مشک هم زیر دست و پا افتاد

 

هیبتش از سر و صدا افتاد

دست‌هایش جدا جدا افتاد

 

شد ستاره ستاره حالا ماه

 

مدح حضرت عباس (ع)

مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

کار دارند عاشقان با شب

بهترین فرصت تمنا شب

 

مزد امشب نماز فردا شب

من مناجات مى‌کنم با شب

 

شب مناجات مى‌کند با ماه

 

سر ماه است عمامۀ خورشید

دست ماه است نامۀ خورشید

 

تن ماه است جامۀ خورشید

ماه یعنى ادامۀ خورشید

 

مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

 

سر و کارم که با سحر افتاد

جگر من به دردسر افتاد

 

خواب در چشم‌ها اگر افتاد

بار ما گردن قمر افتاد

 

همه خوابیده‌اند الا ماه

 

اشک‌هاى مرا جگر گفتند

به من از کودکى شرر گفتند

 

از ابوالفضل بیشتر گفتند

اشتباه است اگر قمر گفتند

 

تازه یک چشم اوست صدتا ماه

 

تا کنار حسین ما رفتیم

تا که باب الحسین را رفتیم

 

با ابوالفضل کربلا رفتیم

هر کجا رفت و هر کجا رفتیم

 

جلو انداخت کار ما را ماه

 

همه در محضرش وضو دارند

از سر کویش آبرو دارند

 

و توسل به دست او دارند

بعد ازین اهل بیت عمو دارند

 

چه عمویی ببین سراپا ماه

 

چشم‌هایش همان جلالش باد

ماه قربان آن جمالش باد

 

صلوات خدا به بالش باد

شیر ام‌البنین حلالش باد

 

کیست عباس: کوه، دریا، ماه

 

بیشتر جلوه مى‌کنى در شب

مى‌شود با تو دیدنى‌تر شب

 

وقت وصل است وقت آخر شب

شب که از راه مى‌رسد هر شب

 

ماه را مى‌کند تماشا ماه

 

و چه  کوچه پى گدا مى‌گشت

سنگ در دست او طلا مى‌گشت

 

سایبان سه ساله‌ها مى‌گشت

آنقدر بین کربلا مى‌گشت

 

دور زینب به جاى زهرا ماه

 

غیر از ام‌البنین ندیده کسى

چشم او را نبین، ندیده کسى

 

ماه را در زمین ندیده کسى

هیچ جا این چنین ندیده کسى

 

تشنه لب آفتاب، سقا ماه

 

چشم‌هایش به خیمه‌ها افتاد

مشک هم زیر دست و پا افتاد

 

هیبتش از سر و صدا افتاد

دست‌هایش جدا جدا افتاد

 

شد ستاره ستاره حالا ماه

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×