مشخصات شعر

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)

یوسف ندیده‌ها ترنج دل بیارند

وقتی سخن از گوهری یک دانه باشد
باید کلام عاشقان رندانه باشد


صحبت ز سر مشق جوانان بهشت است
آری سخن از دلبری جانانه باشد


یوسف ندیده‌ها ترنج دل بیارند
تا سر ببازد هرکسی دیوانه باشد


بنده که تشریفات شاهانه ندارد
تاب سر زلفش عجب شاهانه باشد


فضل و شرف از قامت دلدار، سرشار
خَلقاً و خُلقاً منطقش فرزانه باشد


کودک کجا قدی شبیه سرو دارد
این قد و بالا قامتی مردانه دارد


کی گفته دیگر وحی پیغمبر ندارد؟
لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟


هرکس که مشتاق است احمد را ببیند
آیینۀ روی محمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در سیمای دیگر
خلق عظیم روی سرمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در آل پیمبر
بار دگر فیض سر آمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در کانون عترت
رخسار یک روح مجرد را ببیند


هرکس که مشتاق است در اوج فضایل
کوه وقار ذات ایزد را ببیند


هرکس که مشتاق است سالار شجاعت
در کربلا سردار ارشد را ببیند


باید بیاید سِرّ اکبر را شناسد
بر دامن دلدار، دلبر را شناسد


او در فرا سوی مراتب ایستاده
بر قلۀ قاف مناقب ایستاده


با یک ستاره جلوه‌اش گویا نگردد
بالاتر از بام کواکب ایستاده


او در کنار تل سرخ زینبیه
در انتظار یار غایب ایستاده


از ابتدای مشرق نور وجودش
تا انتهای صبر مغرب ایستاده


در انتظار انتقام کوچه‌ای تنگ
سر در گریبان مصائب ایستاده


با پرچم سبز عدالت تا قیامت
اندر مصاف هر محارب ایستاده


او در همه آل خلیل اول قتیل است
فرزند زهرا آل طاها را سلیل است


ای احمدی، طرز عبادت کردن تو
وی حیدری قاموس قامت بستن تو


ای راه رفتن‌های تو مانند زهرا
وی کوثری، سبک قیامت کردن تو


ای نغمۀ صوت الحزینت مثل زینب
وی مجتبایی گونه قرآن خواندن تو


ای در دل مقتل اذان گو، ای مؤذن
وی تا ابد باقی شهادت گفتن تو


ای با دل سجاد همدم در مناجات
وی مثل عباسِ علی جنگیدن تو


ای مرد میدان عمل ای معدن علم

قربان با مولا ملازم بودن تو


تو آقتاب پنج نور عالمینی
پیغمبر اما ارباً اربای حسینی


تو انتخاب ناب دل‌های جوانی
مه پاره ای در قاب دل‌های جوانی


وقتی تفقد می‌کنی دور و برت را
مثل پدر ارباب دل‌های جوانی


شب زنده داران جوان در اقتدایت
در هر سحر مهتاب دل‌های جوانی


در بردباری شیوه‌ات مثل پیمبر
در بندگی محراب دل‌های جوانی


در هر کلامت خطبه‌ای ناب آرمیده
آقا خدایی باب دل‌های جوانی


یارای توصیف مقام عالی‌ات نیست
تو مایۀ اعجاب دل‌های جوانی


احمد تو را چون در شب دیرینه می‌دید
انگار خود را در دل آیینه می‌دید


صیادی و دل را به دامن آفریدند
خلاقی و گُل را به نامت آفریدند


گر چه جلوست با فقیران است اما
پیغمبران را هم غلامت آفریدند


طرح سؤالت طرح راه روشن ماست
ما را وفادار امامت آفریدند


خُلق عظیمت حکم حبل الله دارد
ما را مسلمان مرامت آفریدند


ما را نمک گیر جواب خویش کردی
از بس که محتاج سلامت آفریدند


گوش دل ما را، به خون حلق خشکت
آمادۀ درک پیامت آفریدند


آقا قسم بر ساحت قدس علمدار
مارا برای کربلای خود نگهدار

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)

یوسف ندیده‌ها ترنج دل بیارند

وقتی سخن از گوهری یک دانه باشد
باید کلام عاشقان رندانه باشد


صحبت ز سر مشق جوانان بهشت است
آری سخن از دلبری جانانه باشد


یوسف ندیده‌ها ترنج دل بیارند
تا سر ببازد هرکسی دیوانه باشد


بنده که تشریفات شاهانه ندارد
تاب سر زلفش عجب شاهانه باشد


فضل و شرف از قامت دلدار، سرشار
خَلقاً و خُلقاً منطقش فرزانه باشد


کودک کجا قدی شبیه سرو دارد
این قد و بالا قامتی مردانه دارد


کی گفته دیگر وحی پیغمبر ندارد؟
لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟


هرکس که مشتاق است احمد را ببیند
آیینۀ روی محمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در سیمای دیگر
خلق عظیم روی سرمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در آل پیمبر
بار دگر فیض سر آمد را ببیند


هرکس که مشتاق است در کانون عترت
رخسار یک روح مجرد را ببیند


هرکس که مشتاق است در اوج فضایل
کوه وقار ذات ایزد را ببیند


هرکس که مشتاق است سالار شجاعت
در کربلا سردار ارشد را ببیند


باید بیاید سِرّ اکبر را شناسد
بر دامن دلدار، دلبر را شناسد


او در فرا سوی مراتب ایستاده
بر قلۀ قاف مناقب ایستاده


با یک ستاره جلوه‌اش گویا نگردد
بالاتر از بام کواکب ایستاده


او در کنار تل سرخ زینبیه
در انتظار یار غایب ایستاده


از ابتدای مشرق نور وجودش
تا انتهای صبر مغرب ایستاده


در انتظار انتقام کوچه‌ای تنگ
سر در گریبان مصائب ایستاده


با پرچم سبز عدالت تا قیامت
اندر مصاف هر محارب ایستاده


او در همه آل خلیل اول قتیل است
فرزند زهرا آل طاها را سلیل است


ای احمدی، طرز عبادت کردن تو
وی حیدری قاموس قامت بستن تو


ای راه رفتن‌های تو مانند زهرا
وی کوثری، سبک قیامت کردن تو


ای نغمۀ صوت الحزینت مثل زینب
وی مجتبایی گونه قرآن خواندن تو


ای در دل مقتل اذان گو، ای مؤذن
وی تا ابد باقی شهادت گفتن تو


ای با دل سجاد همدم در مناجات
وی مثل عباسِ علی جنگیدن تو


ای مرد میدان عمل ای معدن علم

قربان با مولا ملازم بودن تو


تو آقتاب پنج نور عالمینی
پیغمبر اما ارباً اربای حسینی


تو انتخاب ناب دل‌های جوانی
مه پاره ای در قاب دل‌های جوانی


وقتی تفقد می‌کنی دور و برت را
مثل پدر ارباب دل‌های جوانی


شب زنده داران جوان در اقتدایت
در هر سحر مهتاب دل‌های جوانی


در بردباری شیوه‌ات مثل پیمبر
در بندگی محراب دل‌های جوانی


در هر کلامت خطبه‌ای ناب آرمیده
آقا خدایی باب دل‌های جوانی


یارای توصیف مقام عالی‌ات نیست
تو مایۀ اعجاب دل‌های جوانی


احمد تو را چون در شب دیرینه می‌دید
انگار خود را در دل آیینه می‌دید


صیادی و دل را به دامن آفریدند
خلاقی و گُل را به نامت آفریدند


گر چه جلوست با فقیران است اما
پیغمبران را هم غلامت آفریدند


طرح سؤالت طرح راه روشن ماست
ما را وفادار امامت آفریدند


خُلق عظیمت حکم حبل الله دارد
ما را مسلمان مرامت آفریدند


ما را نمک گیر جواب خویش کردی
از بس که محتاج سلامت آفریدند


گوش دل ما را، به خون حلق خشکت
آمادۀ درک پیامت آفریدند


آقا قسم بر ساحت قدس علمدار
مارا برای کربلای خود نگهدار

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×