مشخصات شعر

در سوگ آن دخت سه ساله

این چه شوری است که در ماتم آن دُرّ و گُهر

می‌دهم چاک گریبان و کنم خاک به سر

 

در عزایش همه از پیر و جوان، انس و ملک

غرق در ماتم و دل‌ها همه شد خون جگر

 

می‌دهم در غم آن دخت سه سالۀ حسین

جان خود، چون که نباشد پس از این راه دگر

 

غم گرفته همه این عالم خاکی که عزاست

ناله کن ای دل خونین، تو در آن وقت سحر

 

هم زمین گرید از این ماتم آن طفل یتیم

آسمان نیز ببارد ز پی‌اش شمس و قمر

 

خون بشد این دل زینب که بدید آن همه غم

بهر آن دخت که دق کرد و ندیده است پدر

 

ساعیا چشم تو گر گریه کند خون همه عمر

باز هم مرهم دردت نشود دیدۀ تر

در سوگ آن دخت سه ساله

این چه شوری است که در ماتم آن دُرّ و گُهر

می‌دهم چاک گریبان و کنم خاک به سر

 

در عزایش همه از پیر و جوان، انس و ملک

غرق در ماتم و دل‌ها همه شد خون جگر

 

می‌دهم در غم آن دخت سه سالۀ حسین

جان خود، چون که نباشد پس از این راه دگر

 

غم گرفته همه این عالم خاکی که عزاست

ناله کن ای دل خونین، تو در آن وقت سحر

 

هم زمین گرید از این ماتم آن طفل یتیم

آسمان نیز ببارد ز پی‌اش شمس و قمر

 

خون بشد این دل زینب که بدید آن همه غم

بهر آن دخت که دق کرد و ندیده است پدر

 

ساعیا چشم تو گر گریه کند خون همه عمر

باز هم مرهم دردت نشود دیدۀ تر

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×