مشخصات شعر

به روی آینه‌اش گرد از سفر دارد

رسیده قافله و چشم‏‌های تر دارد

برای ام بنین کاروان... خبر دارد

 

خدا کند که مراعات سن او بشود

که نقل حادثه بر قلب او ضرر دارد

 

نخواست او که بپرسد چه شد ابالفضلش؟

سؤال بود برایش... حسین سر دارد؟

 

براش گفت چه شد؟ ماجرا چه بود؟ آنکه

به روی آینه‌اش گرد از سفر دارد

 

تمام واقعه این بود: بین نخلستان

جماعتی سر حمله به یک نفر دارد

 

تمام قامت او را به باد می‌دهد و

بدون آنکه از آن دست، دست بردارد

 

شهید می‌شود عباس نه! ... حسین دمی-

که جان سپردن عباس را نظر دارد

 

گذشت واقعه اما تصورش باقیست

هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد

 

ز سمت علقمه سمت خیام می‌آید

چرا که پیکر عباس دردسر دارد...

 

هنوز رفتن عباس و خیمه‌ها باقی ست

به روی گونۀ طفلی ست شام فردا ... ردّ

 

ز ضربه‌های عجیب و غریب بی رحمی

که قصد بی ادبی با سر قمر دارد

 

شنید، ام بنین، گفت: نام من این نیست

چرا که «ام بنین» لااقل پسر دارد...

به روی آینه‌اش گرد از سفر دارد

رسیده قافله و چشم‏‌های تر دارد

برای ام بنین کاروان... خبر دارد

 

خدا کند که مراعات سن او بشود

که نقل حادثه بر قلب او ضرر دارد

 

نخواست او که بپرسد چه شد ابالفضلش؟

سؤال بود برایش... حسین سر دارد؟

 

براش گفت چه شد؟ ماجرا چه بود؟ آنکه

به روی آینه‌اش گرد از سفر دارد

 

تمام واقعه این بود: بین نخلستان

جماعتی سر حمله به یک نفر دارد

 

تمام قامت او را به باد می‌دهد و

بدون آنکه از آن دست، دست بردارد

 

شهید می‌شود عباس نه! ... حسین دمی-

که جان سپردن عباس را نظر دارد

 

گذشت واقعه اما تصورش باقیست

هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد

 

ز سمت علقمه سمت خیام می‌آید

چرا که پیکر عباس دردسر دارد...

 

هنوز رفتن عباس و خیمه‌ها باقی ست

به روی گونۀ طفلی ست شام فردا ... ردّ

 

ز ضربه‌های عجیب و غریب بی رحمی

که قصد بی ادبی با سر قمر دارد

 

شنید، ام بنین، گفت: نام من این نیست

چرا که «ام بنین» لااقل پسر دارد...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×