مشخصات شعر

حدیث عشق

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

به خون نشانده دل دودمان آدم را

 

غم تو موهبت کبریاست در دل من

نمی‌دهم به سرور بهشت این غم را

 

غبار ماتم تو آبرو به من بخشید

به عالمی ندهم این غبار ماتم را

 

اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم

هزار بار بمیرم نبینم آن غم را

 

محبت تو بود رشتۀ نجات مرا

رها نمی‌کنم این ریسمان محکم را

 

گناهکارم و یک عمر چشم گریانم

به زخم‌های تو تقدیم کرده مرهم را

حدیث عشق

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

به خون نشانده دل دودمان آدم را

 

غم تو موهبت کبریاست در دل من

نمی‌دهم به سرور بهشت این غم را

 

غبار ماتم تو آبرو به من بخشید

به عالمی ندهم این غبار ماتم را

 

اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم

هزار بار بمیرم نبینم آن غم را

 

محبت تو بود رشتۀ نجات مرا

رها نمی‌کنم این ریسمان محکم را

 

گناهکارم و یک عمر چشم گریانم

به زخم‌های تو تقدیم کرده مرهم را

۱ نظر
 
  • شیما ۱۳۹۵/۰۱/۲۰

    حدیث عشق نگویم مگر به حضرت دوست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×