مشخصات شعر

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

سرهای بر نی رفته! رفتید از جهان بالا

دنیا چه تاریک است! می‌بینید از آن بالا

 

ما را که در سرهایمان دف می‌زند عصیان

از دار دنیا رفته است ایمانمان بالا

 

روزی که آتش  را به زخم آب پاشیدند

زد خون خورشید از گریبان جهان بالا

 

هفتاد ملت راه بر نور علی بستند

هفتاد و دو  اختر زدند از کهکشان بالا

 

خنجر شگفتا! دست شیطان بود و ما دیدیم

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

 

خنجرکه با اللهُ اکبر می‌برید اما

خون خدا فواره می‌زد ناگهان با لا

 

شن زارها لا جرعه نوشیدند از این خون

بر پیکری می‌رفت اسبی سُم زنان بالا

 

نیزه چه در سر دارد این قرآن چه می‌خواند؟

روی فلق هر صبح، با صوت اذان بالا

 

روی  فلق هر صبح بازوی یدالله است

مانده است در دست محمد همچمنان بالا

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

سرهای بر نی رفته! رفتید از جهان بالا

دنیا چه تاریک است! می‌بینید از آن بالا

 

ما را که در سرهایمان دف می‌زند عصیان

از دار دنیا رفته است ایمانمان بالا

 

روزی که آتش  را به زخم آب پاشیدند

زد خون خورشید از گریبان جهان بالا

 

هفتاد ملت راه بر نور علی بستند

هفتاد و دو  اختر زدند از کهکشان بالا

 

خنجر شگفتا! دست شیطان بود و ما دیدیم

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

 

خنجرکه با اللهُ اکبر می‌برید اما

خون خدا فواره می‌زد ناگهان با لا

 

شن زارها لا جرعه نوشیدند از این خون

بر پیکری می‌رفت اسبی سُم زنان بالا

 

نیزه چه در سر دارد این قرآن چه می‌خواند؟

روی فلق هر صبح، با صوت اذان بالا

 

روی  فلق هر صبح بازوی یدالله است

مانده است در دست محمد همچمنان بالا

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×