مشخصات شعر

خود را فدای حضرت ارباب می کنم

خود را فدای حضرت ارباب می‌کنم

این دیده را به عشق تو بی خواب می‌کنم

 

اسم مرا گذار فدایی زینبت

چربی دیده را ز غمش آب می‌کنم

 

با سر شکستن ای همۀ بود و هست من

مجنون شدن به کوی تو را باب می‌کنم

 

هر شب به وقت دیدن عکس حرم حسین

دل را درون عکس حرم قاب می‌کنم

 

با دیدن ضریح شما ایّها العزیز

گویا نگه به چهرۀ مهتاب می‌کنم

 

اصلا حسین جنس غمت جنس دیگری است

من جنس دل ز جنس غمت ناب می‌کنم

 

زیباترین بهانۀ رحمت تویی حسین

پس من چرا نگاه به ابواب می‌کنم

 

در وقت روضه‌ ای همۀ بود و هست من

دل را به سمت داغ تو پرتاب می‌کنم

خود را فدای حضرت ارباب می کنم

خود را فدای حضرت ارباب می‌کنم

این دیده را به عشق تو بی خواب می‌کنم

 

اسم مرا گذار فدایی زینبت

چربی دیده را ز غمش آب می‌کنم

 

با سر شکستن ای همۀ بود و هست من

مجنون شدن به کوی تو را باب می‌کنم

 

هر شب به وقت دیدن عکس حرم حسین

دل را درون عکس حرم قاب می‌کنم

 

با دیدن ضریح شما ایّها العزیز

گویا نگه به چهرۀ مهتاب می‌کنم

 

اصلا حسین جنس غمت جنس دیگری است

من جنس دل ز جنس غمت ناب می‌کنم

 

زیباترین بهانۀ رحمت تویی حسین

پس من چرا نگاه به ابواب می‌کنم

 

در وقت روضه‌ ای همۀ بود و هست من

دل را به سمت داغ تو پرتاب می‌کنم

۱ نظر
 
  • محمد جواد غلامپور ۱۳۹۲/۱۲/۰۲

    با سر شکستن ای همه ی بود و هست من مجنون شدن به کوی تو را باب می کنم.آقا دستمو بگیر بیام پیشت.فقط یه یا علی(ع).....

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×