مشخصات شعر

رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد

تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد

چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد

 

تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی

زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد

 

مادری کرده برای زینب اما باز هم

تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد

 

کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید

دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد

 

مادر ساقی دشت کربلا با این مقام

از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد

 

مادر ماه است اما کاروان را دیده و

از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد

 

اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن

حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد

 

صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین

رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد

 

گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی

بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد

 

چار تا اولاد داده حضرت ام الادب

باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد

 

رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد

تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد

چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد

 

تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی

زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد

 

مادری کرده برای زینب اما باز هم

تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد

 

کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید

دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد

 

مادر ساقی دشت کربلا با این مقام

از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد

 

مادر ماه است اما کاروان را دیده و

از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد

 

اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن

حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد

 

صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین

رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد

 

گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی

بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد

 

چار تا اولاد داده حضرت ام الادب

باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×