مشخصات شعر

زبان حال حضرت زینب در اسارت

دنیایی از بی حرمتی دور و برم ریخت

در شهر کوفه عاقبت بال و پرم ریخت

 

در کوچه‌های سنگی نامرد کوفه

از روی نیزه، جان من، خاکسترم ریخت

 

از آن نگاه بی حیا، فهمیده‌ام من

دیگر النگو، گوشواره، زیورم ریخت

 

هرگه که قرآنی تلاوت شد ز نیزه

دریایی از غصّه ز چشمان ترم ریخت

 

وقتی تو را کنج تنوری، جای دادند

یکباره آه از عمق جان مادرم ریخت

 

نذری نموده پیرمردی با عصایش

وقتی تو را زد، خاکِ آن روی سرم ریخت

 

دیشب سرت را با سر ساقی ، زمین زد

یکباره دیدم آیه‌های پیکرم ریخت

 

در پایتخت عدل مولای یتیمان

بُغضی درون این گلو و حنجرم ریخت

 

آن آتشی که از مدینه شعله‌ور شد

در کوفه شد خاکستری، بر باورم ریخت

زبان حال حضرت زینب در اسارت

دنیایی از بی حرمتی دور و برم ریخت

در شهر کوفه عاقبت بال و پرم ریخت

 

در کوچه‌های سنگی نامرد کوفه

از روی نیزه، جان من، خاکسترم ریخت

 

از آن نگاه بی حیا، فهمیده‌ام من

دیگر النگو، گوشواره، زیورم ریخت

 

هرگه که قرآنی تلاوت شد ز نیزه

دریایی از غصّه ز چشمان ترم ریخت

 

وقتی تو را کنج تنوری، جای دادند

یکباره آه از عمق جان مادرم ریخت

 

نذری نموده پیرمردی با عصایش

وقتی تو را زد، خاکِ آن روی سرم ریخت

 

دیشب سرت را با سر ساقی ، زمین زد

یکباره دیدم آیه‌های پیکرم ریخت

 

در پایتخت عدل مولای یتیمان

بُغضی درون این گلو و حنجرم ریخت

 

آن آتشی که از مدینه شعله‌ور شد

در کوفه شد خاکستری، بر باورم ریخت

۱ نظر
 
  • حب الزینب ۱۳۹۲/۰۴/۰۱

    عجب اشعاری داره این سایت شما خداییش دمتون گرم خدا ب شاعرانش سلامتی بده . زینب بساط کاخ ستم را به هم زده زینب به روی قله ی عصمت علم زده مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست زینب درون سینه ی ما هم حرم زده یا حق

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×