مشخصات شعر

غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

 

تو اگر که اجازه‌ای بدهی

خویش را پهلویت می‌اندازم

اگر این چند تا عقب بروند

چادرم را رویت می‌اندازم

 

چقدر می‌روند و می‌آیند

فرصت زخم بستنِ من نیست

آمدم درد و دل کنم با تو

جا برای نشستن من نیست

 

جلویش را بگیر تا بلکه

دستم از معجرم بلند شود

تو که شمر را نمی‌کنی بیرون

پس بگو مادرم بلند شود

 

هر که گیرش نیامده نیزه

تکیه بر سنگ دامنش کرده

همه دیدند دخترت هم دید

شمر رخت تو را تنش کرده

غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

 

تو اگر که اجازه‌ای بدهی

خویش را پهلویت می‌اندازم

اگر این چند تا عقب بروند

چادرم را رویت می‌اندازم

 

چقدر می‌روند و می‌آیند

فرصت زخم بستنِ من نیست

آمدم درد و دل کنم با تو

جا برای نشستن من نیست

 

جلویش را بگیر تا بلکه

دستم از معجرم بلند شود

تو که شمر را نمی‌کنی بیرون

پس بگو مادرم بلند شود

 

هر که گیرش نیامده نیزه

تکیه بر سنگ دامنش کرده

همه دیدند دخترت هم دید

شمر رخت تو را تنش کرده

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×