مشخصات شعر

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت...

ای پاره‌های زخم فراوان پیکرت

ما را ببر به مشرق آیینه گسترت

 

خون از نگاه تشنۀ گل شعله می‌کشد

داغ است بی قراری گل‌های پرپرت

 

با من بگو چگونه در آن برزخ کبود

دیدند زینبی و نکردند باورت

 

من از گلوی رود شنیدم که آفتاب

می‌سوزد از خجالت دست برادرت

 

یک کوفه می‌دوم، به صدایت نمی‌رسم

یعنی شکسته اند دو بال کبوترت

 

ما را ببخش ما که در آن جا نبوده‌ایم

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت...

ای پاره‌های زخم فراوان پیکرت

ما را ببر به مشرق آیینه گسترت

 

خون از نگاه تشنۀ گل شعله می‌کشد

داغ است بی قراری گل‌های پرپرت

 

با من بگو چگونه در آن برزخ کبود

دیدند زینبی و نکردند باورت

 

من از گلوی رود شنیدم که آفتاب

می‌سوزد از خجالت دست برادرت

 

یک کوفه می‌دوم، به صدایت نمی‌رسم

یعنی شکسته اند دو بال کبوترت

 

ما را ببخش ما که در آن جا نبوده‌ایم

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×