مشخصات شعر

به استاد فرشچیان و تابلوی عصر عاشورایش

در ظهر عشق

ذوالجناح آمد و آیینۀ زخم است تنش

هرچه آیینه به قربان چنین آمدنش

 

این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش

چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش

 

بی سوار از سفر کرب و بلا آمده است

مثل باغی که به تاراج رود یاسمنش

 

وای ای وای به خونی که حنایی شده است

جا به جای بدنش یال شکن در شکنش

 

با سکوتی به بلندای هزاران فریاد

نوحه می‌خواند و بانوی حرم سینه زنش

به استاد فرشچیان و تابلوی عصر عاشورایش

در ظهر عشق

ذوالجناح آمد و آیینۀ زخم است تنش

هرچه آیینه به قربان چنین آمدنش

 

این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش

چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش

 

بی سوار از سفر کرب و بلا آمده است

مثل باغی که به تاراج رود یاسمنش

 

وای ای وای به خونی که حنایی شده است

جا به جای بدنش یال شکن در شکنش

 

با سکوتی به بلندای هزاران فریاد

نوحه می‌خواند و بانوی حرم سینه زنش

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×