مشخصات شعر

عاشورا در میدان (۱)

تشنه‌تر از فرات‌ آبی‌ نیست‌ 
و روشن‌تر از خون، 
آفتابی‌ 

بوی‌ سکه، 
بوی‌ بیعت، 
پرندگان‌ را نیز مسموم‌ می‌کند 
و خاکی‌ که‌ خاکسترست، 
به‌ گیاهان‌ مجال‌ بارور شدن‌ نمی‌دهد 
میدان‌ کوچکی‌ است‌ 
که‌ در آتش‌ شقایق‌ها و آینه‌ها 
برافروخته‌ست! 
و میدان‌ 
به‌ قهرمان‌ به‌ خاک‌ افتاده‌ای‌ می‌ماند 
که‌ برخاستن‌ را 
چشم‌ بر چشم‌ آخرین‌ خیمه‌ دوخته‌ست 

این‌ جوان‌ 
این‌ توفان، کیست‌ 
که‌ چون‌ برمی‌خیزد! 
آسمان‌ 
زمین‌ اوست‌ 
و پیشانی‌اش‌ قرآن‌ گشوده‌ است 
و میدان، اینک‌ 
نه‌ سنگ‌ است‌ و نه‌ خاک‌ 
جویباری‌ست، 
جاری‌ست‌ 
و خلیفه‌ها 
هماره‌ آب‌ را بر مسافران‌ می‌بندند 

 

عاشورا در میدان (۱)

تشنه‌تر از فرات‌ آبی‌ نیست‌ 
و روشن‌تر از خون، 
آفتابی‌ 

بوی‌ سکه، 
بوی‌ بیعت، 
پرندگان‌ را نیز مسموم‌ می‌کند 
و خاکی‌ که‌ خاکسترست، 
به‌ گیاهان‌ مجال‌ بارور شدن‌ نمی‌دهد 
میدان‌ کوچکی‌ است‌ 
که‌ در آتش‌ شقایق‌ها و آینه‌ها 
برافروخته‌ست! 
و میدان‌ 
به‌ قهرمان‌ به‌ خاک‌ افتاده‌ای‌ می‌ماند 
که‌ برخاستن‌ را 
چشم‌ بر چشم‌ آخرین‌ خیمه‌ دوخته‌ست 

این‌ جوان‌ 
این‌ توفان، کیست‌ 
که‌ چون‌ برمی‌خیزد! 
آسمان‌ 
زمین‌ اوست‌ 
و پیشانی‌اش‌ قرآن‌ گشوده‌ است 
و میدان، اینک‌ 
نه‌ سنگ‌ است‌ و نه‌ خاک‌ 
جویباری‌ست، 
جاری‌ست‌ 
و خلیفه‌ها 
هماره‌ آب‌ را بر مسافران‌ می‌بندند 

 

۱ نظر
 
  • شیما ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    روشن‌تر از خون، آفتابی‌ ؛ یعنی چی ؟

  • پاسخ نویسنده متن ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    خون را به آفتاب تشبیه کرده.

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×