مشخصات شعر

بانگ لبیک

نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غلغلۀ صبح قیامت کردی


بر لب تشنه‌ات آن روز حکایت می‌کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی


عقل می‌خواست بمانی به حرم، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردی


بانگ لبیک که حجاج به لب می‌آرند
آیه‌هایی است که بر نیزه تلاوت کردی


اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟


چیست در تو؟ همه امروز تو را می‌جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی


باز من ماندم و صد کوفه غریبی، هیهات!
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی

بانگ لبیک

نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غلغلۀ صبح قیامت کردی


بر لب تشنه‌ات آن روز حکایت می‌کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی


عقل می‌خواست بمانی به حرم، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردی


بانگ لبیک که حجاج به لب می‌آرند
آیه‌هایی است که بر نیزه تلاوت کردی


اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟


چیست در تو؟ همه امروز تو را می‌جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی


باز من ماندم و صد کوفه غریبی، هیهات!
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی

۱ نظر
 
  • ناصر دوستعلی ۱۳۹۸/۰۴/۰۸

    سلام وقت بخیر مصرع دوم از بیت یکی مونده به آخر یه اشکال وزنی داره کلمه‌ای باید جا افتاده باشه

  • پاسخ مدیر ۱۳۹۸/۰۴/۰۸

    بله اصلاح شد. ممنون از توجه تون

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×