مشخصات شعر

شعر عاشورایی قوامی رازی

بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی

میر امام زاده که چون او نیافرید

تا از عدم خدای همی بنده آورد

 

از شوم قتل آن تن بی سر بدیع نیست

گر جویبار سرو سرافکنده آورد 

 

دل مرده‌ای بود که ننالد ز درد اوی

ای طرفه مرده‌ای که خبر زنده آورد

 

مرد آن بود که روز بلا، پیش دوستان

بر درد دوست دل به غم آکنده آورد

 

بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی

کان تیره شب ز روز درخشنده آورد

 

آرد به زعفران جا هر سال گریه‌ها

آن زعفران که خاصیتش خنده آورد

شعر عاشورایی قوامی رازی

بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی

میر امام زاده که چون او نیافرید

تا از عدم خدای همی بنده آورد

 

از شوم قتل آن تن بی سر بدیع نیست

گر جویبار سرو سرافکنده آورد 

 

دل مرده‌ای بود که ننالد ز درد اوی

ای طرفه مرده‌ای که خبر زنده آورد

 

مرد آن بود که روز بلا، پیش دوستان

بر درد دوست دل به غم آکنده آورد

 

بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی

کان تیره شب ز روز درخشنده آورد

 

آرد به زعفران جا هر سال گریه‌ها

آن زعفران که خاصیتش خنده آورد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×