مشخصات شعر

معرکه

بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است

وسط خیمۀ ما روضه مهیا شده است

 

دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است

هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است

 

پیرمردی که عصایش به سرت می‌کوبید

به هوای سر تو از سر جا پا شده است

 

ساربان هم که طمع کرده به تو خاتم من

ناگهان در وسط معرکه پیدا شده است

 

هفتمین دفعه که من یا ولدی می‌گویم

چشم اگر باز کنی قدّ منم تا شده است

 

از پراکندگی پیکر تو معلوم است

بند بند تو ز سر تا نوک پا وا شده است

 

مادرت کو که ببیند پسران خود را

همۀ دشت پر از اکبرِ لیلا شده است

معرکه

بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است

وسط خیمۀ ما روضه مهیا شده است

 

دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است

هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است

 

پیرمردی که عصایش به سرت می‌کوبید

به هوای سر تو از سر جا پا شده است

 

ساربان هم که طمع کرده به تو خاتم من

ناگهان در وسط معرکه پیدا شده است

 

هفتمین دفعه که من یا ولدی می‌گویم

چشم اگر باز کنی قدّ منم تا شده است

 

از پراکندگی پیکر تو معلوم است

بند بند تو ز سر تا نوک پا وا شده است

 

مادرت کو که ببیند پسران خود را

همۀ دشت پر از اکبرِ لیلا شده است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×