مشخصات شعر

بس کن رباب

بس کن رباب نیمه‌ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته است

 

کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

 

با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت

 

بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود

سهمت دوباره خندۀ انظار می‌شود

 

ترسم که نیزه دار کمی جابه‌جا شود

از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

 

یک شب ندیده‌ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

 

گرچه امید چشم ترت ناامید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

 

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

 

با خنده خواب رفته تماشا نمی‌کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی‌کند

 

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده

 

دیگر ز یادت این غم سنگین نمی‌رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی‌رود

 

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود

این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود

بس کن رباب

بس کن رباب نیمه‌ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته است

 

کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

 

با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت

 

بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود

سهمت دوباره خندۀ انظار می‌شود

 

ترسم که نیزه دار کمی جابه‌جا شود

از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

 

یک شب ندیده‌ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

 

گرچه امید چشم ترت ناامید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

 

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

 

با خنده خواب رفته تماشا نمی‌کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی‌کند

 

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده

 

دیگر ز یادت این غم سنگین نمی‌رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی‌رود

 

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود

این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود

۱ نظر
 
  • محمد ۱۳۹۹/۱۱/۲۱

    سلام علیکم ممنون از سایتتون

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×